داستانهائی از زندگی علماء صفحه 93

صفحه 93

جناب سیّد حسین آقا فرزند حضرت سیّد علی آقای اصفهانی نقل کرده است :

هنگام فوت پدرم در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم و کارهای پدرم بوسیله بعضی از برادرانم انجام شده بود و مرا هیچ اطّلاعی از گزارشهای آنها نبود .

هفت ماه بعد از فوت پدرم مادرم نیز در اصفهان درگذشت و جنازه اش را به نجف حمل نمودند ، در آن زمان شبی پدرم را در خواب دیدم و گفتم : شما در اصفهان فوت کردید و در نجف اشرف هستید ؟ فرمود : بلی ، پس از فوت ، مرا اینجا جای دادند . پرسیدم : مادرم نزد شماست ؟

فرمود : در نجف است ، لکن در مکان دیگری است .

دانستم که هم درجه پدرم نیست .

پس گفتم : حال شما چگونه است ؟

فرمود : در شدّت و سختی بودم و الآن الحمدللّه راحتم .

تعجّب کردم و گفتم : سبب

گرفتاریتان چه بود ؟

فرمود : حاج رضا پسر آقا بابا مشهور به نعلبه طلبی از من داشت و مطالبه می کرد و لذا حالم بد بود ولی بعد . . .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه