200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 103

صفحه 103

پس صدیقه صغری زینب کبری (س ) فرمود :

مادرها تو را از دست دهند و گم گردانند(در سوگ تو نشینند) اس بسیار دروغگو ! محققا شمشیر برادرم حسین ، خانه ای را در کوفه (بر اثر کشتن کسی از اهل آن ) ترک نکرده و رها ننموده ، مگر آنکه در آن خانه مرد گریان و زن گریه کننده و مرد زاری و شیون کن و زن زاری و شیون کننده است . (148)

فریاد زینب (س ) در مجلس یزید

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

وقتی اسیران را وارد مجلس یزید (حرام زاده ) کردند ، حضرت امام زین العابدین (ع ) خطاب به یزید فرمود : ای یزید ، اگر جد ما ، ما را به این حالت دیده و از تو می پرسید که عترت مرا چرا به این حال به مجلس حاضر کرده ای ، چه در جواب می گفتی ؟ !

یزید چون این سخن بشنید ، امر کرد که غل و قیدها را از پیکر او برداشتند و اذن داد که زنان بنشینند و به روایتی سوهانی خواست و به دست خودش با آن سوهان آهنی را که بر گردن امام سجاد (ع ) بود برید و گفت :

می خواهم که کسی دیگر را بر تو منتی نباشد . سپس دستور داد تا طشت طلایی حاضر کردند و سر امام حسین (ع ) را در آن گذاشتند .

پس چون زینب (س ) یزید را دید که چنین کرد ، فریاد ((یا حسیناه ، یا حبیب رسول الله )) برآورد و گفت : یا اباعبدالله ، گران است بر ما که تو را به این حال ببینم و گران است بر تو که ما را به این حالت مشاهده نمایی .

پس از سخنان زینب (س ) دست دراز کرد و روپوش را از سر برداشت ، ناگاه نوری از آن ساطع شد و به آسمان بلند شد و همه حاضران را مدهوش ساخت . نیز به روایتی ، آن لبها حرکت کرده و شروع به خواندن قرآن نمود و گویا این آیه شریفه را خواند : ((و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون )) . (149)

یزید چون دید رسوا می شود و خواست امر را بر حضار مشتبه سازد ، چوب خیزرانی را که در دست داشت بر لب و دندان امام حسین (ع ) زد . (150)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه