200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 105

صفحه 105

زینب (س ) فرمود : هیچ گاه به مراد خود نمی رسی و خدا تو را توان چنین منظوری نخواهد داد و هرگاه بخواهی پیش از این در انجام این منظور پافشاری بنمایی ، باید از آیین ما دست برداری و به دین دیگران در آیی .

یزید از زیادی خشم پریشان شده گفت : با مثل منی چنین سخن می گویی و مرا به بی دینی نسبت می دهی . همانا برادر و پدر تو از دین خارج شدند .

زینب (س ) فرمود : ای یزید ، اگر اندک دینی تو و جد و پدرت داشته اید ، از برکت راهنماییهای پدر و برادر من بوده است .

یزید

گفت : دروغ می گویی ای دشمن خدا !

زینب (س ) فرمود : آری ، امروز بر حمار مقصود سوار شده ای و بر اریکه سلطنت نشسته ای ، باید ستم کنی و به نیروی جهانداری خاندان حضرت رسالت را هدف فحش و ناسزا قرار دهی .

یزید مانند آنکه از این سخن به خود آمده ، خجالت کشید و ساکت شد . آن مرد شامی که خیال کرد بالاخره ممکن است به مقصود خود برسد و از این سفره ظلمی که گستره شده او هم سهمی برده باشد ، دوباره خواهش خود را اعاده کرد . یزید که سخت افسرده شد و به بی خردی و بی دینی نسبت داده شده بود ، گفت : دور شو ! خدا تو را بکشد . (151)

دعای زینب (س ) در مجلس یزید

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

پس از سخنرانی زینب (س ) در مجلس در مجلس یزید ، او در حضور جمع دعا کرد و چنین گفت : ((اللهم خذ بحقنا)) : خداوندا ، حق ما را از ایشان بگیر .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه