200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 111

صفحه 111

زینب (س ) ضمن سخنان بلیغی که در کوفه و شام در مجلس یزید ایراد کرد پرده از روی کار کنار زد و افکار خفته و بی خبر را بیداری و هوشیاری داد و حقیقت را که یزید و یارانش بیهوده می کوشیدند تا از دیده و اندیشه مسلمین پنهان کنند و بر آن جنایت هولناک پرده اشتباه افکنند بر ملا و آشکار ساخت .

آری ، زینب تنها کسی بود که مسئولیت نگاهداری عیال و اولاد حسین و یاران او را به عهده گرفت تا آن گاه که ایشان را از این سفر پر مخاطره به مدینه باز گردانید)) . (159)

آرزوی دیدن زینب (س )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

از بحر المصائب نقل می کنند که در خرابه شام هیجده صغیر و صغیره در میان اسیران بود که به آلام و اسقام مبتلا ، و هر بامداد و شامگاه از جناب زینب (س ) آب و نان

طلب می کردند و از گرسنگی و تشنگی شکایت می نمودند .

یک روز یکی از اطفال طلب آب نمود . زنی از اهل شام فورا جام آبی حاضر نمود و به علیا مخدره زینب (س ) عرض کرد : ای اسیر ، تو را به خدا قسم می دهم که رخصت فرمایی من این طفل را به دست خویش آب دهم ، ((لاءن رعایه الایتام یوجب قضاء الحوائج و حصول المرام )) شاید خدای تعالی حاجت مرا بر آورد .

علیا مخدره فرمود : حاجت تو چیست و مطلوب تو کیست ؟

عرض کرد : من از خدمتکاران فاطمه زهرا (س ) بودم ، انقلاب روزگار به این دیارم افکند . مدتی دراز است که از اهل بیت اطهار (ع ) خبری ندارم و بسیار مشتاقم که یک مرتبه دیگر خدمت خاتون خود علیا مخدره زینب (س ) برسم و مولای خود امام حسین (ع ) را زیارت کنم . شاید خداوند متعال به دعای این طفل حاجت مرا بر آورد و بار دیگر دیده مرا به جمال ایشان روشن بفرماید و بقیه عمر را به خدمت ایشان سپری کنم .

زینب (س ) چون این سخن را شنید ناله از دل و آه سرد از سینه بر کشید و گفت : ای امه الله ، حاجت تو برآورده شد . من دختر امیرالمؤ منینم ، و این نیز سر حسین است که بر درب خانه یزید آویخته است .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه