200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 112

صفحه 112

آن زن با شنیدن این مطلب ، همانند شخص صاعقه زده مدتی خیره خیره به علیا مخدره زینب نظر کرد و سپس ناگهان نعره ای زد و بی هوش

بر روی زمین بیفتاد . چون به هوش آمد چنان نعره ((واحسیناه ، واسیداه ، وا اماماه ، واغریباه ، واقتیل اولاد علی )) از جگر بر کشید که آسمان و زمین را منقلب کرد . (160)

قصه زنی که نذر کرد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

نیز در بحر المصائب می خوانیم : یک روز زنی طبقی از طعام آورد و در نزد علیا مخدره گذارد . آن علیا مخدره فرمود : این چه طعامی است ؟ مگر نمی دانی که صدقه بر ما حرام است ؟ عرض کرد : ای زن اسیر ، به خدا قسم صدقه نیست ، بلکه نذری است که بر من لازم است و برای هر غریب و اسیر می برم . حضرت زینب (س ) فرمود این عهد و نذر چیست ؟ عرض کرد : من در ایام کودکی در مدینه رسول خدا (ص ) بودم و در آنجا به مرضی دچار شدم که اطبا از معالجه آن عاجز آمدند . چون پدر و مادرم از دوستان اهل بیت بودند برای استشفا مرا به دارالشفای امیرالمؤ منین (ع ) بردند و از بتول عذرا فاطمه زهرا(س ) طلب شفا نمودند . در آن حال حضرت حسین (ع ) نمودار شد . امیرالمؤ منین (ع ) فرمود : ای فرزند ، دست بر سر این دختر بگذار و از خداوند شفای این دختر را بخواه ! پس دست بر سر من گذاشت و من در همان حال شفا یافتم و از برکت مولایم حسین (ع ) تاکنون مرضی در خود نیافتم . پس از آن ، گردش لیل و نهار مرا به این دیار افکند و

از ملاقات موالیان خود محروم ساخت . لذا بر خود لازم کردم و نذر نمودم که هر گاه اسیر و غریبی را ببینم ، چندان که مرا ممکن می شود برای سلامتی آقایم حسین (ع ) به آنها احسان کنم ، باشد که یک مرتبه دیگر به زیارت ایشان نایل بشوم و جمال ایشان را زیارت کنم .

آن زن چون سخن را بدین جا رسانید ، علیا مخدره زینب (س ) صیحه از دل بر کشید و فرمود : یا امه الله ، همین قدر بدان که نذرت تمام و کارت به انجام رسید و از حالت انتظار بیرون آمدی . همانا من زینب دختر امیرالمؤ منینم و این اسیران ، اهل بیت رسول خداوند مبین هستند و این هم سر حسین (ع ) است که بر در خانه یزید منصوب است .

آن زن صالحه از شنیدن این کلام جانسوز ، فریاد ناله بر آورد و مدتی از خود بیخود شد . چون به هوش آمد خود را بر روی دست و پای ایشان انداخت و همی بوسید و خروشید و ناله ((واسیداه ، وااماماه و واغریباه )) به گنبد دوار رسانید و چنان شور و آشوب بر آورد که گفتی واقعه کربلا نمودار شده است . سپس در بقیه عمر خود از ناله و گریه بر حضرت سیدالشهداء (ع ) ساکت نشد تا به جوار حق پیوست (161)

زن یزید به خرابه شام می آید

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه