200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 114

صفحه 114

دریغ از قاسم نو کد خدایش که از خون گشته رنگین دست و پایش

ز فرعون و زنمرود و ز شداد ندارد این چنین ظلمی کسی یاد

که تیر کین زند بر شیر خواره کند حلقوم او را پاره پاره

زدند آتش به خرگاه حسینی به غارت رفت اموال حسینی

مرا آخر زسر معجر کشیدند تن بیمار را در غل کشیدند

حکایت گر ز شام و کوفه دارم رسد گفتار تا روز شمارم

زینب بزرگ (س ) فرمود : از زن ، از حسین پرسش می کنی ؟ ! این سر که در خانه یزید منصوب است از آن حسین است . آن زن از استماع این کلمات دنیا در نظرش تیره و تار گردید و آتش در دلش افتاد . مانند شخص دیوانه ، نعره زنان ، بی حجاب ، با گیسوان پریشان ، سر و پای برهنه به بارگاه یزید دوید . فریاد زد : ای پسر معاویه ((راءس ابن بنت رسول الله منصوب علی باب داری ))؛ سر پسر دختر پیغمبر (ص ) را در خانه من نصب کرده ای با اینکه ودیعه رسول خداست ، ((واحسیناه ، واغریباه ، وامظلوماه ، واقتیل اولاد الادعیاء ، والله یعز علی رسول الله و

علی امیرالمؤ منین )) .

یزید یک باره دست و پای خود را گم کرد ، دید فرزندان و غلامان و حتی عیالات او بر او شوریدند . از آن پس چنان دنیا بر او تنگ شد و زندگی بر او ناگوار افتاد که می رفت در خانه تاریک و لطمه به صورت می زد و می گفت : ((ما لی و لحسین بن علی )) . لذا چاره ای جز این ندید که خط سیر خود را نسبت به اهل بیت عوض کند ، لذا به عیال خود گفت : برو آنان را از خرابه به منزلی نیکو ببر . آن زن به سرعت ، با چشم گریان شیون کنان ، آمد زیر بغل علیا مخدره زینب (س ) را گرفت و گفت : ای سیده من ، کاش از هر دو چشم کور می شدم و تو را به این حال نمی دیدم . اهل بیت (ع ) را برداشت و به خانه برد و فریاد کشید : ای زنان مروانیه ، ای بنات سفیانیه ، مبادا دیگر خنده کنید ! مبادا دیگر شادی بکنید ! به خدا قسم اینها خارجی نیستند ، این جماعت اسیران ذریه رسول خدا و فرزندان فاطمه زهرا و علی مرتضی علی (ع ) و آل یس و طه می باشند . (162)

تهیه غذا برای کودکان

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه