200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 126

صفحه 126

نعمان بن بشیر امر زینب بزرگ را اطاعت کرد ، تمام محملها با پارچه های سیاه که نشان سوگ و عزا بود ، پوشانده شد .

همین که خواستند سوار شدند زینب (س ) روزی را که از مدینه بیرون آمدند و رجال و مردانی را که همراهشان بودند و هم اکنون جایشان خالی بود ، به یاد آورد تمام زنان و کودکان با ناله و شیون و با چشم گریان هر کدام به زبانی سوگواری می کردند از میان مردم که برای بدرقه و خداحافظی آمده بودند ، عبور کرده و از دروازه شام بیرون رفتند . . .

شام غرق عیش و عشرت بود در وقت ورود

وقت رفتن شام را شام غریبان کرد و رفت

در بین راه به هر منزلی که می رسید به حسب

مناسبتها مجلس سوگواری تشکیل می داد و ظلم و ستم هیاءت حاکمه ، و مظلومیت اهل بیت (ع ) را برای مردم توضیح می داد ، تا به مدینه رسیدند(175)

سفید شدن موی و خم شدن کمر زینب (س )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

دل کندن از خرابه شام و رقیه برای زنان و کودکان ، خصوصا حضرت زینب (س ) بسیار مشکل بود . مگر می شود نو گل بوستان ابی عبدالله (ع ) و بلبل شاخسار ولایت را تنها گذاشت و رفت .

گوییا که از شام بیرون روند ، مگر نام ((رقیه )) از یاد می رود . نسیم باد ، در هر کجا بوی رقیه را بر کاروان می افشاند و زینب در هر مکان ، یادمان رقیه را فریاد می کند . آن گاه که باران اشک زینب ، خاک قبر حسین (ع ) را می شوید ، یاد رقیه ، دل عمه اش را آتش می زند و می گوید : برادر جان ! همه کودکانی را که به من سپرده بودی ، به همراه خود آوردم ، مگر ((رقیه ات )) که او را در شهر شام ؛ با دل غمبار به خاک سپردم . ! (176)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه