200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 149

صفحه 149

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

زمانی که اهل بیت (ع ) را با آن وضع ناراحت کننده و بدون پوشش مناسب ، سوار شتران برهنه وارد شام نمودند و مردم به آنها می نگریستند و برخی آنان را مورد اذیت و آزار قرار می دادند ، یکی از شیعیان از دیدن این منظره بسیار ناراحت شد و تصمیم گرفت خود را به امام سجاد (ع ) برساند ، ولی موفق نشد . خود را خدمت حضرت زینب (س ) رسانید و عرض کرد : ای پاره تن زهرا ! شما از کسانی هستید که جهان به خاطر و وجود شما آفریده شده ، متحیرم که چرا شما را به این صورت می بینم .

حضرت زینب (س ) با دست مبارک اشاره به آسمان نمود و فرمود : آن جا را بنگر تا عظمت ما را درک نمایی . آن شخص نگاه می کند ، ناگاه لشکریان زیادی را میان زمین و آسمان مشاهده می نماید که از کثرت به شماره نمی آید و همچنین مشاهده می کند که جلو اهل بیت (ع ) کسی ندا می دهد که چشمهای خود را از اهل بیتی که ملایکه به آنها نامحرم هستند ، بپوشانید . (200)

نفرین زینب (س ) در حق بحر بن کعب

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

بحر بن کعب (یا ابجر) را آوردند ابراهیم رو به او گفت : راست بگو ، در روز عاشورا چه کردی ؟ وای بر تو باد ! ابجر گفت : کاری انجام نداده ام ، فقط روسری زینب را از سرش گرفتم و گواشواره ها را از گوشش کندم ، به حدی که گوشهایش را پاره نمود . . .

ابراهیم

در حالی که گریه می کرد گفت : وای بر تو ! آیا چیزی به تو نگفت .

ابجر گفت : چرا ، او به من گفت : خداوند دستها و پاهای تو را بشکند و با آتش دنیا قبل از آخرت تو را بسوزاند ! ابراهیم رو به او کرد و گفت : ای وای بر تو ! آیا از خدا و رسول خدا (ص ) خجالت نکشیدی و رعایت حال جد او را ننمودی ؟ آیا هرگز دلت به حال او نسوخت و به حال او رقت و راءفت نیاوردی ؟

ابراهیم گفت : دستهایت را جلو بیار . او دسته را جلو آورد . در همان لحظه دستور داد آنها را قطع کنند . سپس ابراهیم پاهای او را نیز قلم نمود و چشمان او را بیرون آورد و با انواع عذاب و شکنجه ها به درک واصل ساخت .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه