200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 154

صفحه 154

زینب ! غبار فاجعه نزدیک می شود زینب ! ببین ! مقابل روی حسین را

در ناگهان ضربه یک تیغ ، یک تبر پر شد فضای باغچه بوی حسین را

زینب ! به اهل کوفه ، به نامردمان بگو : آری ! خدا خرید گلوی حسین را

کاروان اشک

می نویسم نامه ای با اشک و خون از زبان داغ داران قرون

کاروان اشک و محمل های آه در میان لاله ها می جست راه

لاله ها از سینه های چاک چاک می دمید از سینه گلگون خاک

بال های سوگ در پرواز بود پرده های آه در آواز بود

کاروان را طاقت این راه نیست از دل زینب کسی آگاه نیست

دست ها در آرزوی پیکرند مرغکان عشق ، بی بال و پرند

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه