200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 43

صفحه 43

از برخی از مطلعین و دانایان و آگاهان چنین رسیده

است :

((هنگامی که امام حسن (ع ) تشت و لگن مقابلش گذاشته شد ، در حالی که جگر رنج دیده اش استفراغ و قی می کرد ، شنید خواهرش زینب می خواهد نزد او بیاید . در آن حال که سخت بیمار بود ، فرمان داد که تشت را بردارند ، زیرا می ترسید خواهرش از دیدن آن تشت افسرده شود . (65)

زینب بر بالین امام حسن (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

امام حسن مجتبی (ع ) بر اثر زهر به شدت در رنج بود . نیمه های شب ، امام حسن (ع ) دید از تحمل درد و رنج ناتوان شده ، لذا یگانه مونس و غمخوارش ، زینب (س ) را صدا زد : زینب (س ) برخاست و به بالین برادر آمد و او را به گونه ای دید که چون مار گزیده به خود می پیچید ، احوال او را پرسید ، امام حسن (ع ) ((خواهرم ! برو برادرم حسین را خبر کن به این جا بیاید . ))

زینب (س ) با چشمی گریان و دلی غمبار ، به خانه برادرش حسین (ع ) شتافت و ماجرا را به او گفت و او را به بالین برادر آورد . (66) سرانجام زینب (س ) با شهادت برادرش امام حسن (ع ) روبه رو شد و داغ پرسوز برادر بزرگش را که یک عمر از دست دشمنان ، خون جگر خورده بود ، دید ولی کاهش همین مقدار مصیبت را بیشتر نمی دید ، زینب (س ) در تشییع جنازه برادرش امام حسن (ع ) دید گروهی از بنی امیه با تحریک عایشه به بهانه این که

ما نمی گذاریم شما پیکر برادرتان حسن را در کنار قبر رسول خدا (ص ) به خاک بسپارد ، اهانتها کردند ، حتی جنازه اش را تیرباران نمودند ، به طوری که وقتی امام حسین (ع ) و یاران ، جنازه او را در قبرستان بقیع به زمین نهادند تیرهایی را که به بدن آن حضرت اصابت کرده بود شمردند به هفتاد تیر رسد . (67)

مصایب حضرت زینب (س ) در سرزمین کربلا

حرکت به سوی کربلا

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه