200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 50

صفحه 50

حسین (ع ) در آن هنگام در پیش خیمه خود نشسته و تکیه به شمشیر داده و سر مبارک بر روی زانو قرار داده و به خواب رفته بود .

زینب (س ) که صدای همهمه اسبان و لشکریان را شنید ، نزدیک برادرش آمده و عرضه داشت : ای برادر ! آیا صداهای مخالفان را نمی شنوی که اینک به طرف خیام نزدیک می شوند .

حسین (ع ) سر برداشت ، فرمود : هم اکنون رسول خدا (ص ) را در خواب دیدم که فرمود : حسین جان بدین زودی بر ما وارد خواهی شد .

زینب (س ) که این سخن دلخراش را شنید ، سیلی به صورت زد و اظهار دردمندی و بیچارگی نمود . حضرت او را دلداری داده و امر به آرامش فرمود . (78)

امتحان اصحاب در شب عاشورا

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

زینب (س ) متکایی برای حسین (ع ) گذاشت ، و آن حضرت با خواهر خود آهسته به سخن پرداختند و زمانی که صدای زینب به خاطر بی سرپرستی فردای بانوان به گریه بلند شد ، حسین (ع ) او را دلداری داد . بعد زینب ادامه داد : برادرم ! آیا برای وفاداری و مقاومت لازم فردا ، اصحاب را کاملا امتحان کرده ای که مبادا فردا تو را تنها بگذارند ؟

حسین (ع ) فرمود : بلی آنان را بارها آزمایش کرده ام ، و تا زنده هستند از من و بانوان و اطفال حمایت و حفاظت خواهند کرد ! بعد حسین (ع ) از خیمه زینب بیرون آمد ، و به خیمه حبیب بن مظاهر رفت و مشاهده کردم

که حبیب برای اطمینان خاطر و دلداری زینب ، مطلب را با سایر یاران در میان گذاشت و آنان سرهای خود را برهنه کردند و قبضه شمشیرها را در دست فشردند و برای حفاظت از بانوان و ناموس پیامبر(ص ) که زینب (ع ) روی آن حساسیت فوق العاده داشت . با ادای سوگند ، برای چندمین بار اعلام وفاداری کردند . (79)

قافله سالار حسین (ع )

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه