200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 51

صفحه 51

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

عقیله بنی هاشم می فرماید : ((در شب عاشورا ، دیدم برادرم از خیمه بیرون آمده و خارهای بیابان را با غلاف شمشیر از جای می کند . جلو رفتم و سؤ ال کردم : چرا چنین می کنی ؟ فرمود : می دانم فردا اطفال من باید روی این خارها با پای برهنه ، راه بروند . ))

سپس ، امام به خواهرش فرمود : ((تو قافله سالار من هستی . مواظب باش جلوی دشمن گریه نکنی و نگذاری اطفال من سیلی و تازیانه بخورند . بدان که تو را به کوفه و شام خواهند برد . ))(80)

شب عاشورا

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

بنابر روایت ارشاد حضرت علی بن الحسین (ع ) فرمود : در شب عاشورا من نشسته بودم و عمه ام زینب مرا پرستاری می کرد که پدرم در خیمه جداگانه کناره کرد و در نزد او ((جون )) مولای ابوذر غفاری ایستاده بود و آن حضرت شمشیر خود را صف می کرد و می فرمود :

یا دهر اف لک من خلیل

کم لک بالا شراق و الاصیل

من صاحب و طالب قتیل

و الدهر لا یقنع بالبدیل

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه