200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 60

صفحه 60

کنار بدن برادر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

در کتاب ((دمعه الساکبه )) آمده است : از ابن ریاح رسیده که او گفته : من در جنگ و کارزار کربلا حاضر بوده و به چشم دیدم ، چون امام حسین (ع ) کشته شد . زنی آمد در حالی که به وسیله دامنهایش می لغزید تا اینکه بر زمین افتاد ، سپس به پا خاسته فریاد می زد : ای حسینم ، ای امام و پیشوایم ، ای کشته شده ام ، ای برادرم ! آن گاه آمد به سوی جسد و تن آن حضرت در حالی که آن بزرگوار جثه و تنی بی سر بود . چون او را دید ، دست در گردنش انداخته و پی در پی نعره و فریاد می زد ، تا اینکه هر کس را (در آنجا) حاضر بود به گریه در آورد . سپس پرسیدم : او کیست ؟ گفتند او زینب دختر امیرالمؤ منین (ع ) است (90)

عمل به وصیت مادر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

نقل کرده اند : چون حضرت امام حسین (ع ) چند قدمی از خیمه ها دور شد ، حضرت زینب (س ) از خیمه بیرون آمد و صدا زد :

((برادرم لحظه ای درنگ کن تا وصیت مادرم فاطمه (س ) را نسبت به تو جا آوردم )) .

زینب (س ) عرض کرد : مادرم به من وصیت فرمود ، هنگامی که نور چشمم حسین (ع ) را روانه میدان برای جنگ با دشمن کردی ، عوض من گلوی او را ببوس ، آن گاه زینب (س ) گلوی برادرش را بوسید و به خیمه بازگشت . (91)

دعوت به استقامت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه