200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 63

صفحه 63

بار دوم فرمود : ((برادر ! جواب مرا بده . ))

بار سوم فرمود : ((الان تو را به کسی قسم می دهم که حتما جواب مرا بدهی . حسینم تو را به جان مادرمان زهرا جوابم را بده . ))

امام در لحظات مرگ و زندگی سر خویش را بلند نمود و امر فرمود : ((از این صحنه ، دور شوید . ))

امر امام واجب است . زینب بچه ها را به سوی خیمه ها روانه نمود؛ اما مقاتل نویسان می نویسند : زینب پشت به حسین ننمود؛ بلکه عقب عقب به طرف خیام می رفت و چشم از چهره حسین بر نمی داشت . (95)

آیا در میان شما مسلمانی نیست

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

حمید بن مسلم می گوید : سوگند به خدا ، هیچ مغلوبی را مانند حسین که فرزندان و یاران و اهل بیتش را شهید کرده باشند ، پابر جاتر و قوی دل تر ندیده بودم زیرا آن حضرت با این همه گرفتاری که دیده بود ، باز هم هر گاه رجاله پسر سعد به وی حمله می آوردند شمشیر می کشید و آنها را مانند روباهان که شیر شرزه در میانشان افتاده باشد از راست و چپ متفرق می ساخت .

شمر که دید به سادگی نمی تواند بر حسین (ع ) دست پیدا کند سواره ها را به کمک خوانده و آنها را پشت سر پیاده ها قرار داده و به تیر اندازان دستور داد تا بدن شریف او را هدف تیرها ساختند و بالاخره آن قدر تیر بر بدن آن حضرت

وارد شد که گویی از تیر پر برآورده بود .

حسین (ع ) از زیادی خستگی و نوک پیکانهای بیداد از کار ماند و دست از نبرد برداشت . لشکر هم در برابر او ایستادند . زینب که برادر را از هر جهت بی یار و یاور دید ، پیش خیمه ها آمده عمر سعد را مخاطب ساخته و فرمود : ای پسر سعد ! می بینی زاده زهرا را می کشند و تو همچنان ایستاده و تماشا می کنی . پسر سعد پاسخی نداد و رو از آن جناب برگردانید . زینب (س ) به لشکر توجه کرده گفت : آیا در میان شما مسلمانی نیست ، باز هم پاسخی نشنید . در این وقت شمر سواره و پیاده را مخاطب ساخته و گفت : وای بر شما ! در انتظار چه هستید ؟ مادرتان به عزایتان بنشیند ، چرا کار او را به پایان نمی رسانید ؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه