200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 68

صفحه 68

حمید بن مسلم می گوید : گویا من زنی که مانند خورشید طلوع کرده و آشکار شونده است را می بینم که برای کشته شدن علی اکبر هیجده ساله ، یا بیست و پنج ساله ) با شتاب (از خیمه ) بیرون شده به هلاک و تباهی شدن فریاد می زند و می فرماید :

ای حبیب و دوست من ، ای میوه دلم ، ای روشنی چشمانم !

پس پرسیدم : آن زن کیست ؟

گفته شد : او زینب دختر علی (ع ) است ، و آمد و بر روی (جسد و تن ) او (علی اکبر) افتاد پس امام حسین (ع ) آمد و دستش را گرفته او را به خیمه و خرگاه باز گردانید و به جوانان خود روی آورده فرمود : برادرتان را بردارید ، پس آنان او را از جای افتادنش به زمین برداشته آوردند تا نزد خیمه ای که در جلو آن کارزار می نمودند ، نهادند(103)

زینب (س ) کنار بدن علی اکبر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

زینب (س ) زودتر از برادرش امام حسین (ع ) به بالین علی اکبر رفت ، زیرا می دانست که امام علاقه بسیاری به علی اکبر داد . اگر او را کشته ببیند ، ممکن است روح از بدنش مفارقت نماید ، از این رو زینب (س ) با این کارش امام را نگذاشت ، بلکه او را به حضور ناموس متوجه ساخت ، با توجه به اینکه برای انسانهای غیور ، حفظ ناموس ، بسیار مهم است . (104)

با شتاب بر بالین علی اکبر آمد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

امام حسین (ع ) با شتاب به بالین جوانش آمد و ایستاد و فرمود :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه