200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 70

صفحه 70

زینب (س ) خواهر امام حسین (ع ) کودک را بیرون آورد و گفت : ((برادر جان ! این کودک تو ، سه روز است که آب ننوشیده است . برای او جرعه ای آب بخواه )) . پس حضرت او را بالای دست گرفت و فرمود : ((ای مردم ! شما پیروان و خانواده ام را کشتید و تنها همین کودک باقی مانده است که از تشنگی بی تاب شده ؛ او را با جرعه ای آب سیراب کنید . ))

هنگامی که حسین (ع ) با ایشان سخن می گفت ، یک نفر از لشکریان تیری پرتاب نمود که گلوی کودک امام را پاره کرد . سپس امام او را نفرین کرد که اجابت آن به دست مختار به وقوع پیوست . هنگامی که حرمله را دستگیر کردند و مختار او را دید گریست و گفت : ((وای بر تو ! چه چیز سزای کار توست که کودکی کوچک را کشتی و گلویش را دریدی . ای دشمن خدا ! آیا نمی دانستی که او فرزند پیامبر است ؟ )) سپس دستور داد تا او را نشانه تیرها قرار دهند و آن قدر

به او تیر زدند تا مرد . (107)

امانتی از ما مانده

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

طبق بعضی روایت ، بعد از رحلت حضرت رقیه (س ) یزید دستور داد چراغ و تخته غسل را ببرند ، و او را با همان پیراهن کهنه اش کفن کنند .

زنان شام ازدحام کردند و در حالی که سیاه پوش شده بودند ، برای بدرقه اهل بیت (ع ) از خانه ها بیرون آمدند . صدای ناله و گریه آنها از هر سو شنیده می شد و با کمال شرمندگی با اهل بیت (ع ) وداع نمودند ، و تا کاروان اهل بیت (ع ) پیدا بود ، مردم شام گریه می کردند . (108)

زینب (س ) از این فرصت استفاده های بسیار کرد . از جمله اینکه هنگام وداع ، ناگاه سر از هودج بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود :

((ای اهل شام ، از ما در این خرابه امانتی مانده است ؛ جان شما و جان این امانت . هر گاه کنار قبرش بروید (او در این دیار غریب است ) آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی در کنار قبرش روشن کنید))(109)

در سوگ عبدالله اصغر ، فرزند امام مجتبی (ع )

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه