200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 72

صفحه 72

، سر او کرد جدا(110)

ذکر مصیبت دو فرزند زینب (س )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

روز عاشورا زینب (س ) لباس نو بر تن عون و محمد کرد و آنها را از گرد و غبار تمیز نمود و سرمه بر چشمانشان کشید و شمشیر به دستشان داد ، و آنها را آماده شهادت ساخت ، سپس آن دو را به حضور برادرش حسین (ع ) آورد و اجازه خواست که آنها به میدان بروند .

امام نخست اجازه نمی داد ، حتی فرمود : شاید همسرت عبدالله خشنود نباشد ، زینب عرض کرد : چنین نیست ، بلکه همسرم به خصوص به من سفارش کرد که اگر کار به جنگ کشید پسرانم جلوتر از پسران برادرت به میدان بروند .

زینب (س ) بیشتر اصرار کرد ، سرانجام امام اجازه داد ، زینب آن دو گل را به میدان فرستاده است )) .

آن دو برادر به جنگ پرداختند ، سرانجام محمد به شهادت رسید ، عون کنار بدن گلگون محمد آمد و گفت : ((برادرم شتاب مکن به زودی من نیز به تو می پیوندم )) .

محمد نیز جنگید تا به شهادت رسید ، امام حسین (ع ) پیکر پاک آن دو نوجوان را بغل گرفت در حال که پاهایشان به زمین کشیده می شد آنها را به سوی خیمه آورد .

عجیب آنکه بانوان به استقبال جنازه های آنها آمدند ، همیشه زینب (س ) در پیشاپیش بانوان بود ، ولی این بار زینب (س ) دیده نمی شد ، او از خیمه بیرون نیامده بود تا مبادا چشمش به پیکرهای به خون تپیده پسرانش بیفتد و بی تابی کند و از پاداشش کم

بشود . (111)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه