200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 74

صفحه 74

گهی بیند جدا بازوی عباس علی از تن

دو چشم پر ز خون بر اصغر شیرین زبان دارد(112)

پرستاری زینب (س ) از فاطمه صغری

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

طبق نقل علامه مجلسی ، فاطمه صغری دختر امام حسین (ع ) می گوید :

کنار خیمه ایستاده بودم و پیکردهای پاره پاره شهیدان کربلا را می نگریستم ، در این فکر بودم که بر سر ما چه . . خواهد آمد ، آیا ما را می کشند یا اسیر می کنند ؟ ناگاه سواری از دشمن به سوی ما آمد ، با گره نیزه اش به بانوان می زد و چادر و روسری آنها را می کشید و غارت می کرد و آنها با فریادهای خود ، پیامبر (ص ) علی ، حسن و حسین (ع ) را به یاری می طلبیدند ، بسیار پریشان بودم و بر خود می لرزیدم ، به عمه ام زینب (ام کلثوم کبری ) پناه بردم . در این هنگام دیدم ، ستمگری به سوی

من آمد ، فرار کردم و گمان نمودم که از دستش نجات می یابم ، با کعب نیزه بر بین شانه هایم زد ، از جانب صورت به زمین افتادم ، گوشواره ام را کشید و گوشم را درید و گوشواره و مقنعه ام را ربود . خون از ناحیه گوش بر صورت و سرم جریان یافت ، بی هوش شدم ، وقتی که به هوش آمدم ، دیدم سرم بر دامن عمه ام زینب (س ) است و او گریه می کرد و به من می فرمود : ((برخیز به خیمه برویم و ببینیم تا بر بانوان حرم و برادر بیمارت چه گذشت )) .

برخاسم و گفتم : ((ای عمه جان ! آیا پارچه ای هست تا با آن سرم را از نگاه ناظران بپوشانم ؟ )) زینب (س ) فرمود : ((یا بنتاه ! عمتک مثلک )) دخترم ! عمه تو نیز مثل تو است . با هم به خیمه بازگشتیم ، دیدم آنچه در خیمه بود ، همه را غارت کردند و امام سجاد (ع ) به صورت بر زمین افتاده است و از شدت گرسنگی و تشنگی و دردها قدرت حرکت ندارد ، ما برای او گریه کردیم و او برای ما گریه کرد .

به دنبال دو یادگار امام حسین (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه