200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 75

صفحه 75

در کتاب ((ایقاد)) از مقتل ((ابن عربی )) چیزی (خبری ) است که مضمون و مفهوم آن این است : حضرت امام حسین (ع ) هنگام وداع خود (با اهل بیت ) به خواهرش زینب به جمع و گرد آوردن عیال و زن و فرزند پس از آنکه دشمنان خیام و خرگاهها را

آتش می زنند وصیت و سفارش نمود ، پس بعد از آنکه دشمنان خرگاهها را آتش زدند و اطفال و کودکان پراکنده شدند زینب در جمع و گرد آوردن آنان رفت . سپس دو کودک از امام حسین (ع ) را گم کرد و در طلب و به دست آوردن ایشان رفت . پس آن دو کودک را دست به گردن یکدیگر به خواب رفته بر زمین دید ، چون آنها را حرکت داده و جنبانید ، دید آنان از تشنگی مرده اند . چون لشکر آن را شنیدند ، به پسر سعد گفتند : ما را در آب دادن (این ) عیال و زن و فرزند اجازه و دستور ده . پسر سعد اجازه داد . چون آنها (برای ایشان ) آب آوردند ، کودکان از آب دوری کرده و می گفتند : چگونه ما آب بنوشیم ، در حالی که پسر رسول خدا تشنه کشته شد ؟ ! (113)

تسلی رباب

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

صدای جانسوزی ، زینب کبری (س ) را از خاطرات خوش خویش جدا می سازد . خدایا ! این صدای ناله کیست ؟ آری ، می شنود صدای دلگرفته ای را که می خواند : ((اصغرم ! کودکم ! ))

با عجله راهی خیمه نیمه سوخته می گردد و پرده خیمه را بالا می زند که ناگهان رباب را می بیند که زانوان خویش در بغل گرفته و گریه می کند .

با متانت خاص خود می فرماید : ((همسر برادرم ! چه شده ؟ مگر قرارمان بر سکوت نبود ؟ ! ))

رباب به گریه خویش با خواهر همسرش تکلم می کند :

((امروز قدری آب خوردم . سینه ام قدری شیر پیدا کرده و یاد علی اصغر و لب تشنه او افتادم که در اثر عطش ، بر سینه من چنگ می زد و تقاضای آب داشت . ))(114)

مصایب بعد از شهادت امام حسین

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه