200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 77

صفحه 77

سکینه گفت : پدرم هنگام رفتن تشنه بود ، ((یا جواد هل سقی ابی ام قتل عطشانا))؛ ای اسب ، آیا پدرم را آب دادند یا با لب تشنه شهید کردند ؟ (116)

نظاره به آتش کشیدن خیمه ها

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

عمر سعد کنار خیمه ها آمد و فریاد کشید : ((ای اهل بیت حسین ! از خیمه ها بیرون آیید)) . آنها به فریاد او اعتنا نکردند . عمر سعد ، بار دیگر فریاد کشید : از خیمه ها بیرون بیایید .

زینب (س ) فرمود : ای عمر ! دست از ما بردار .

عمر سعد گفت : ای دختر علی ! بیرون بیایید تا شما را اسیر نماییم .

زینب (س ) فرمود : از خدا بترس ، آنقدر به ما ستم نکن .

عمر سعد گفت : چاره ای جز اسیر شدن ندارید .

زینب (س ) فرمود : ما به اختیار خود بیرون نمی آییم .

عمر سعد در آن وقت دستور داد آتش آورده و خیمه ها را آتش زدند ، آن گاه بانوان حرم و کودکان با پای برهنه از خیمه ها بیرون آمدند ، و به سوی بیابان روی خارهای مغیلان می گریختند ، در حالی که دامن دخترکی آتش گرفته بود . (117)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه