200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 79

صفحه 79

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

یکی از سربازان دشمن می گوید : بانوی بلند قامتی را کنار خیمه ای دیدم ، در حالی که آتش اطراف آن خیمه شعله می کشید ، آن بانو گاهی به طرف راست و چپ و گاهی به آسمان نگاه می کرد و دستهایش را بر اثر شدت ناراحتی به هم می زد ، و گاهی وارد آن خیمه می شد ، و بیرون می آمد ، با سرعت نزد او رفتم و گفتم : ای بانو مگر شعله آتش را نمی بینی چرا مانند سایر بانوان فرار نمی کنی ؟

زینب (س ) گریه کرد و فرمود : ای آقا ! ما شخص بیماری در میان این خیمه داریم که قدرت بر نشستن و برخاستن ندارد ، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اینکه آتش از هر سو به طرف او شعله می کشد ؟ (121)

زینب (س ) کنار بدن پاره پاره

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

حمید بن مسلم (از سربازان دشمن ) می گوید : به خدا سوگند زینب دختر علی (ع ) را فراموش نمی کنم که در کنار بدنهای پاره پاره ، ناله و گریه می کرد و با صدای جانسوز و قلب غمبار می گفت :

((وا محمداه صلی علیک ملائکه السّماء هذا حسین مرمل بالدماء ، مقطّع الاعضاء و بناتک سبایا . . . ))؛ فریاد ای محمد ! درود فرشتگان آسمان بر تو باد ، این حسین تو است که در خون غوطور است ، اعضایش قطع شده ، و دختران تو به عنوان اسیر ، عبور داده می شوند . . .

و در روایت دیگر آمده : سخنان دیگری فرمود ،

از جمله گفت :

(( . . . هذا حسین مجزور الرّاس من القفا ، مسلوب العمامه و الرّداء . . . بابی المهموم حتی قضی ، بابی العطشان حتی مضی ، بابی من شیبته تقطر بالدماء . . . ))؛ ای جد بزرگوار ، این حسین تو است که سرش را از قفا بریده اند ، لباس و عمامه اش را به یغما برده اند ، پدرم به فدای آن کسی که با غمها و داغهای فراوان شهید شد ، پدرم به فدای آن تشنه کامی که با لب تشنه جان داد ، پدرم به فدای آن کسی که قطرات خون از محاسن شریفش می ریزد . . .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه