200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 85

صفحه 85

حضرت زینب (س ) از جا بر خاست . هر چه صدا زد ، حضرت رقیه (س ) را نیافت . با خواهرش ام کلثوم (ع ) ، در حالی که گریه می کردند و ناله سر می دادند ، از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند؛ تا اینکه نزدیک قتلگاه صدای او را شنیدند . آمدند کنار بدنهای پاره پاره ؛ رقیه (س ) خود را روی پیکر مطهر پدر افکنده و در حالی که دستهایش را به سینه پدر چسبانیده ، است درد دل می کند .

حضرت زینب (س ) او را نوازش داد . در این وقت سکینه (ع ) نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند .

در مسیر راه ، سکینه (س ) از رقیه (ع ) پرسید : چگونه پیکر پدر را جستی ؟ او پاسخ داد : ((آن قدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای پدرم را شنیدم که فرمود : بیا اینجا ، من در اینجا هستم ))(128)

غارت اهل حرم

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

سپاه عمربن سعد به سرکردگی شمر بن ذی الجوشن ، خیمه گاه را محاصره کردند . شمر ملعون دستور

داد : وارد خیمه ها شوید و زینت و زیور زنان را غارت کنید ! جمعیت وارد خیام و حرم رسول خدا (ص ) شدند و هرچه بود ، به غارت بردند . حتی گوشواره حضرت ام کلثوم ، دختر امیرالمؤ منین (ع ) را از گوشش کشیدند و گوشهای آن مخدره را پاره کردند اراذل کوفه جامه زنان را از پشت سر می کشیدند تا از بدنشان بیرون آورند . (129)

سکینه نعش پدر را در آغوش گرفت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

سکینه ، دختر امام حسین (ع ) نعش پدر را در آغوش گرفت ، هر چه کردند پدر را رها کند ، ممکن نشد؛ تا آن که عده ای اعراب آمدند و به عنف و جبر او را از بدن بابایش جدا کردند .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه