200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 97

صفحه 97

رسوا می شود و بدکار دروغ می گوید و او غیر از ماست مادرت به عزایت بنشیند ، ای فرزند مرجانه ! ))

عبیدالله در حالی که از خشم ، رگ های گردنش پر از خون شده بود ، با مسخره گفت : چگونه دیدی کار خدا را درباره برادرت و خاندانت ؟

زینب (س ) با همان بی اعتنایی فرمود :

((ما راءیت الا جمیلا اولئک قوم کتب الله علیهم القتل فبرزو و الی مضاجعهم و سیجمع الله بینک و بینهم فتختصمون عنده فانظر لمن الفلج یابن مرجانه ))؛ هر چه دیدم (چون در راه خدا بود) زیبایی و خیر بوده است .

آنان گروهی بودند که خداوند کشته شدن را بر آنها نوشته بود و از این روی (مردانه ) به قتلگاه خویش شتافتند و زود است که خداوند تو و آنها را در یک جا جمع کند و در پیشگاه او محاکمه شوید ، تا معلوم شود حق با کیست ای پسر مرجانه ! ))(142)

دفاع از امام سجاد (ع ) در مجلس ابن زیاد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

امام سجاد(ع ) را در برابر ابن زیاد آوردند . پرسید : تو کیستی ؟ فرمود : من علی بن الحسینم . گفت : علی بن الحسین که در پیکار با ما کشته شد و خدا او را از پای در آورد . فرمود : آن شیر بیشه شجاعت که شربت شهادت نوشید برادر من علی (ع ) بود که او را بر خلاف انتظار تو مردم شهید کردند نه خدا . پسر زیاد گفت : چنان نیست که می گویی ، بلکه خدا او را کشت . امام سجاد (ع ) این آیه را تلاوت فرمود که

مردمان را در هنگام فرا رسیدن مرگشان می میراند . پسر زیاد خشمگین شده و گفت : شگفتا هنوز آن جراءت و توانایی در تو باقی مانده که پاسخ مرا بدهی و گفته مرا زیر پا اندازی . اینک بیایید او را برده و گردن بزنید .

زینب (س ) بی تاب شده خود را به دامن سید سجاد انداخته ، پسر مرجانه را مخاطب قرار داد و فرمود : آن همه خونها که از نما ریختی ، هنوز کاسه انتقام تو را لبریز نکرده و آرام نگرفته که باز هم می خواهی گرگ وار خون ما را بیاشامی ؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه