200داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع) صفحه 98

صفحه 98

آن گاه دست به گردن سید سجاد درآورده فرمود : سوگند به خدا دست از یادگار برادر بر نمی دارم و از او جدا نمی شوم و اگر می خواهی او را به قتل آوری مرا هم با او بکش .

مرا با او بکش تا هر دو باهم

شویم آسوده از این محنت و غم

پسر زیاد ، نگاه عجیبی به عمه و برادرزاده نموده و گفت : شگفت از خویشاوندی و مهر پیوندی ! سوگند به خدا خیال می کنم زینب دوست می دارد هر گاه قرار شود برادرزاده او را بکشم ، او را هم با وی به قتل برسانم . آن گاه دستور داد دست از او بردارید و بیماری و ناتوانی برای بیچارگی او کافی است . (143)

آیینه عفاف در مجلس ابن زیاد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

اسیران آل پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) را به مجلس پسر زیاد وارد کردند . در میان اسیران ، زینب کبری یا آیینه عفت و پاکدامنی و فصاحت علی

(ع ) که سخت اندوهناک بود و کهنه ترین جامه ها را پوشیده بود ، به طور ناشناس در یک طرف مجلس قرار گرفت و کنیزان اطرافش را احاطه کردند .

ابن زیاد پرسید : این زدن که از برابر ما گذشت بو در یک طرف مجلس قرار گرفت و زنان اطراف او را گرفتند کیست ؟

زینب (س ) پاسخ او را نداد .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه