- مقدمه مؤلف 1
- ولایت تکوینی 3
- ولایت تکوینی انبیاء و صالحین 4
- ولایت تشریعی 4
- ادله ای که بر ولایت معصومین دلالت می کند 6
- علت غائی جهان هستی 7
- علت حدوث و بقاء جهان هستی 8
- حق ایجاد و فسخ 9
- برخی از معانی (تفویض) 10
- اشاره 12
- فضیلت فاطمه زهرا بر انبیاء 12
- نام حضرت زهرا بر عرش الهی و درب بهشت 14
- آفرینش نور ایشان قبل از حضرت آدم 16
- حکایت کشتی حضرت نوح 16
- مطالبی که در باره منزلت ایشان در روز قیامت است 17
- آنچه بر افضل بودن ایشان بر ائمه هدی دلالت دارد 17
- آموختن نام مقدس آنان به پیامبران 17
- درس هایی از سیره حضرت فاطمه زهرا 18
- برتری مقام معصومین ذاتی است 20
- الگوی پذیری از پیامبر 21
- شش موقعیت برای پیامبر 22
- مرگ و زندگی معصومین یکسان است 24
- وسعت علم و قدرت ایشان 25
- علم غیب ائمه و رفتار عملی آنان 27
- اختیارات و استفاده از آنها 28
- پاورقی 29
ندارد، زیرا این، نظیر رساندن صحیفه اعمال توسط فرشتگان به سوی خداوند است، (با اینکه خداوند خودش علم کامل دارد) و امّا اینکه گاهی حضرت از چیزهائی سؤال می کردند این مانند سؤال خداوند است که پرسید (و ما تلک بیمینک یا موسی...) [93] ای موسی در دست راست خود چه داری، و نمونه های دیگر ازاین قبیل که بر شخص مطلع از روایات متواتره پوشیده نیست.
علم غیب ائمه و رفتار عملی آنان
روشن است که علم غیب داشتن آنان هیچ تغییری در رفتار عملی آنان ایجاد نمی کرد، واز همین رو امام مجتبی (ع) بدون هیچ اجباری اقدام به نوشیدن مایع مسموم می نماید، و شخص پیامبر اکرم (ص) گوشت مسموم را می خورد که همان منتهی به مرگ ایشان می شود. و حضرت علی (ع) از زمان مرگ خود آگاه است ولی با این حال به مسجد می رود با اینکه می توانست کسی دیگری به نیابت خود بفرستد، یا نگهبانانی با خود همراه سازد و یا ابن ملجم را زندانی کند یا از مسجد بیرون نماید یا اینکه عده ای را مأمور مواظبت از او قرار دهد و کارهائی از این قبیل.
امّا اینکه اینطور جواب دهیم: آنان در هنگام نازل شدن مرگ بی خبر هستند یا اینکه بگوئیم آنان مجبورند این کارها را انجام دهند، مثل مسموم نمودن امام کاظم و امام رضا (علیهما السلام) به وسیله هارون و مأمون یا امثال این جوابها که خلاف ظاهر
ادلّه می باشد و قانع کننده نیز نمی باشند.
اگر قرار بود علم غیب در رفتارشان اثر بگذارد نمی بایست پیامبر (ص) در فقدان فرزندش ابراهیم بگرید، و نمی بایست امام حسین (ع) در شهادت و فقدان فرزندان و اصحاب خود بگرید، با اینکه
آنان خوب می دانند و می بینند آنها به بهشت برین منتقل می شوند.
کسی که می داند فرزندش به مکان کاملاً خوبی رفته و از همه جهات در رفاه و آسایش است آیا گریه می کند؟ و همچنین نمی بایست یعقوب از فراق یوسف (ع) گریه کند و حال آن که او می دانست فرزندش زنده است و بزودی بعد از مدتی بصورت پادشاه به او بر می گردد.
اگر گفته شود برفرض اینکه حضرت یوسف رحلت کرده بود، این گونه گریستن چه معنا دارد آن هم به طوری که چشمان آن حضرت نابینا گردد تا اینکه بر او ترسیدند؟ در جواب او می گوئیم: همانطوری که چشمه ها منبع آب و خورشید منبع نور است همچنین خداوند برای معنویات نیز معادنی قرار داده است و یعقوب (ع) منبع عطوفت و مهربانی است تا مردم از او الگو بگیرند و اگر او نبود به چه کسی تأسّی کنند؟
بنابراین علم غیب آنان هیچ گونه اثری در عواطف انسانی آنها نداشته تا بتوانند الگوئی مناسب برای مردم باشند وگرنه مردم می گفتند اینکه علی (ع) آن گونه در جنگها حمله می کرد به خاطر علم غیب او بوده است که ما از آن بی بهره ایم بلکه مثل میثم