- مقدمه 1
- سخنی از جدار 7
- جدار و کنز مخفی 17
- حفظ حرمت صالحان 19
- رعایت حقوق اهل بیت 25
- آیه ی مودت 41
- عمق نافرمانی 47
- اهل بیت در آیه ی تطهیر 48
- جلالت بیت فاطمه 64
- کلمات الفقهاء در برتری بیت فاطمه 77
- روایه ابن أبی شیبه 90
- ابن ابی شیبه و کتاب المصنف 91
- رواه الحدیث 92
- البلاذری و کتبه 96
- مناقب فاطمه در حدیث سنت 98
شوق موسی را فروزانتر نموده، اصرار فراوان می نماید تا سرانجام خضر می پذیرد تا موسی همسفر او گردد بشرط آنکه هر چه در این سفر می بیند تحمل نموده و لب فروبندد.
مرحله ی اول سفر، موسی و خضر سوار بر کشتی می شوند، در آن هنگام خضر به سوراخ کردن کشتی مشغول می گردد! موسی از او سبب کار را جویا، و غرق مسافران کشتی را خاطر نشان می نماید، خضر به او می گوید: مگر قرار ما بر این نبود که تو سکوت اختیار نموده و سخنی نگوئی؟
موسی طلب عفو نموده و از او می خواهد تا او را در این باره مؤاخذه ننماید.
مرحله ی دوم سفر پیش می آید، این بار به نوجوانی می رسند که خضر او را به قتل می رساند! تحمل قتل نوجوان بر موسی دشوار می آید این بار نیز لب به اعتراض می گشاید، و به او می گوید: تو بدون هیچ جرم و گناهی نفس محترمی را بقتل رساندی!
خضر دوباره او را توبیخ می نماید، مگر قرار ما بر این نبود که لب فروبندی و سخن نگوئی؟
دوباره عهد خویش را تکرار می نمایند، اگر بار دیگر صبر و تحمل پیشه ننماید، نمی تواند با او به سفر ادامه دهد.
موسی می پذیرد، مرحله ی سوم سفر فرامی رسد، که روح نوشته ی حاضر برگرفته ی از نکات دقیق این اتّفاق مهم می باشد.
در مرحله ی سوم سفر، گذر موسی و خضر به قریه ای می رسد که اهالی