احسان راهی به سوی خوشبختی صفحه 161

صفحه 161

دارای ثروت هستم. وقتی به آنجا رسیدم هرچه به من عنایت کردید از طرف شما صدقه می دهم.

حضرت تا شنیدند، به منزل رفتند و مبلغ متنابهی مال تهیه کردند و بیرون نیامدند، بلکه از پشت در دست مبارک را بیرون آوردند و فرمودند: «أین الخراسانی؛ مرد خراسانی کجاست؟» گفت: من اینجا هستم. فرمودند: این دویست دینار را بگیر و برای مخارج خود استفاده کن و به آن تبرک بجو. نمی خواهد از طرف من صدقه بدهی و نیازی نیست که برگردانی. و از تو خواهش می کنم برو و نمان. خراسانی رفت.

بعد حضرت بیرون آمدند. افرادی که آنجا بودند گفتند: چرا شما از پشت

در انفاق کردید فرمودند:

مَخَافَهَ أَنْ أَرَی ذُلَّ السُّؤَالِ فِی وَجْهِهِ لِقَضَائِی حَاجَتَهُ؛(1)

ترسیدم به خاطر برآوردن حاجتش خواری سؤال را در چهره اش مشاهده کنم .

مامان ما هم احسان فوق العاده داشتند و هم مواظب بودند که آزاری به طرف نرسد و منت نگذارند.

رعایت عزت نفس اشخاص

حسین بن ابوالعلاء آدم خیری بود. می گوید: به همراه بیست و چند نفر به طرف مکه حرکت کردیم. من در هر منزلی گوسفندی ذبح می کردم و اهل قافله را اطعام می دادم. وقتی خواستم خدمت حضرت صادق علیه السلام برسم، فرمودند:

یَا حُسَیْنُ وَ تُذِلُّ الْمُؤْمِنِینَ؛أی حسین تو مؤمنان را خوار می کنی!»


1- ١. الکافی، ج 4، ص 24: وسائل الشیعه، ج 9، ص 456؛ بحارالانوار، ج 4، ص 101
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه