- مقدمه 1
- میخواهم بروم یه جایی 3
- بچهها را نمیبرند 6
- برو بچه 8
- بقچهی لباس 14
- سنگرسازان بیسنگر 18
- چشم آبی 21
- مثل مردهها 23
- آقای شهبازی 27
- پسرهی خل 29
- جنگ جهانی سوم 32
- غلامعلی مرا زد 35
- بهترین بنا 37
- لودر اکبر 40
- دوربین بهنام 43
- خوابی خوش 49
- مسؤولان یخ کرده 52
- ترنم باران 55
- ناقلا مبارک مبارک 59
- کاشکی باز هم بیایند 63
- بچههای خوابآلود 67
- مشق شب 72
- روز خداحافظی 77
- تا تیرون راهی نیست 81
- اگر نامهربان بودیم و رفتیم 83
- ماشین دو طبقه 87
- دهاتیها! نه 93
- مرغ از قفس پرید 96
- شبی به یاد ماندنی 99
- فوق ابتدایی 103
مقدمه
به نام خدا
ماییم و یک دنیا خاطره یک دنیا حرف و سخن یک دنیا ناگفته از مردانی که برخی خونشان سیاهی مذلت را شست و زلالی نگاه مهربان و آسمانیشان عشق با خدا بودن، خدایی زیستن و سوختن و ساختن در راه او را به ما آموخت.
ماییم و هزارها دفتر جامانده از قصهی حماسه و ایثار و خرمن خرمن ورق خاطرات نو به نو و تازه از قدسیان دفاع مقدس. قصهی مردانی کوچک (سیزده، چهارده ساله) هم آنانی که نماد استقامت شیعه در جهان شدند.
مردانی که مسلکشان شادمانی و مهربانی بود و مرامشان استقامت و پیروزی و این اولین دفتر از چند دفتریست که نگاهی نو، طنزگونه و داستانواره به روزهای خوش عزیز مردانی به نام سنگرسازان بیسنگر دارد.
آنچه در پیش رو دارید برشی از خاطرات دوران آموزشی سنگرسازان بیسنگر است؛ قصهی همه آنانی که در دفترهای دیگر حماسه و معنویتشان، مردانگی و شهادتشان رابه رشته تحریر درمیآوریم. داستان مهربانیها و صفایشان را مینویسیم و از اخلاق نیکو و