اگر نامهربان بودیم و رفتیم صفحه 2

صفحه 2

طنزشان، از سرخی خونشان وسبزی حماسه‌یشان می‌سراییم. رازهای نهفته‌ی تبسم و مرام و مسلک ناب و الهی و سیره پر عمق و تو در تویشان را فاش می‌کنیم.

نمی‌گوییم و نمی‌نویسیم تا بخندید. می‌سراییم تا بدانید آنچه در هشت سال دفاع مقدس گذشت. قصه‌ی خون و خون‌ریزی، تعصب‌های خشک و توخالی و اخم‌های تند و خشن نبود. راز قصه‌ی گل بود و پروانه، تبسم و لبخند مرام رویشان بود و نماز شب و اشک مسلک روح آسمانیشان و طنز و بذله‌گویی آن ناب‌های و... کاش قلم می‌شکست و نفس می‌برید. مگر قطره می‌تواند وصف دریا و دریایی‌ها کند. دریایی‌هایی که از نوجوانی خاک جبهه‌ها را نورافشانی کردند. سنگر ساختند فرمانده شدند مظلومانه و مردانه حماسه آفریدند و معصومانه و گمنام به شهادت رسیدند.

چه بچه‌های با حالی بودند! چه روزهای باصفایی و چه شب‌های آسمانی و قشنگی سرزمینی در یک قدمی بهشت، و دلهایی در جنب و جوش بهشتی شدن.

آنها نه روستایی بودند و نه شهری. نه سنگ روستایی بودن را به سینه می‌زدند و نه مغرور شهرنشینی خود می‌شدند از سرزمین ملایک آمده بودند برای چند روزی مهمان این کره‌ی خاکی بودند و باید می رفتند آمده بودند تا تلنگری به دلهای زنگ خورده و غافل ما بزنند. ما خاک نشینان از همه جا وامانده ما غافلان مغرور و متکبر.

آمدند و رفتند چه معصومانه و مظلومانه. آنچه برای ما به یادگار گذاشتند خاطر و یادشان است یاد و خاطر و نامی که افتخار همه بشریت است. افتخار همه انسانها آزاده و زیبااندیش و ما گوشه‌ای ناچیز از آن همه حماسه را در چند دفتر آورده‌ایم. و اینک اولین دفتر را به شما خوبان تقدیم می‌کنیم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه