شهد سخن7: کوثر عشق(نمونه فیش سخنرانی ویژه ایام فاطمیه 1436ه.ق) صفحه 28

صفحه 28

مولای خویش نمود. زیرا در تاریخ اینگونه آمده است:

دومی درب خانه را آتش زد. وقتی در سوخت، او در را باز کرد! در همین لحظه بود که حضرت زهرا در مقابل وی قرار گرفت و فریاد زد:

پدر جان! ای رسول خدا!

«فَرَفَعَ السَّیْفَ وَ هُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَصَاحَتْ یَا أَبَتَاه.»(1)

او شمشیر خود را همان طور که در غلاف بود، بلند کرده و به پهلوی فاطمه (علیها السّلام) زد، وقتی ناله آن بانوی مظلومه بلند شد، با تازیانه به نحوی به ساق دست آن حضرت نواخت که زهرای مرضیه صیحه ای زد و پدر خود رسول خدا را به فریادرسی طلبید.

هنگامی که حضرت امیر (علیه السلام) با این منظره مواجه شد، از جای برجست و کمربند آن ملعون را گرفته و او را از جای کند و بر زمین افکند. آن گاه بینی و گردن وی را کوبید و تصمیم گرفت که او را به قتل رساند! ولی دستور پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) را به یاد آورد که به آن حضرت فرموده بود: باید صبور و شکیبا باشی، لذا فرمود: ای پسر صهّاک! سوگند به حقّ آن خدایی که حضرت محمّد (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) را به مقام نبوّت گرامی داشت، اگر چنین نبود که من به خاطر امر خداوند باید صبر کنم، تو می دیدی که نمی توانستی داخل خانه من شوی! و عمر پیوسته استغاثه می کرد! در این هنگام مردم به میان خانه علی ریختند و بر آن حضرت غلبه یافته و ریسمان به گردن مقدّسش انداختند! فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نزدیک در آمد تا حضرت امیر (علیه السلام) را از دست آنان رها کند، ولی قنفذ آن بانوی مظلومه را هدف تازیانه قرار داد! و اثر آن تازیانه نظیر یک بازوبند به بازوی آن حضرت


1- سلیم بن قیس الهلالی،کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج 2، ص: 864
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه