بود تا زمانی که رحلت فرمود.
آنگاه آن بانو را به نحوی به در کوبید، که دنده و پهلویش شکست و جنین خود را که در رحم داشت سقط کرد.(1)
از لاله زار توحید آتش زبانه می زد
گل گشته بود خاموش بلبل ترانه می زد
در گلشن ولایت یک نوشکفته گل بود
گر می گذاشت گلچین آن گل جوانه می زد
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه می زد
گاهی به پشت و پهلو، گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت، گاهی به شانه می زد
گردیده بود قنفذ همدست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد
وقتی که باغ می سوخت صیّادِ بی مروّت
مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد
با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را
از ناله ای که مادر در آستانه می زد
1- محمد روحانی علی آبادی، زندگانی حضرت زهرا علیها السلام، ترجمه بحار الأنوار ص:644