وعده های الهی به صابران 1: (باورهای آرام بخش) صفحه 187

صفحه 187

در همین داستان آمده است: زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم قلب آماده ای را پیدا می کرد و با او برای دعوت و جذب به اسلام صحبت می کرد، به محض این که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از آن منطقه می گذشت، ابولهب به سراغ او می رفت و می گفت: به حرف او گوش نکن. می پرسید: چرا؟ می گفت: «إنا لم نزل نعالجه من الجنون؛(1)ما همچنان مشغول درمان جنون او هستیم.»

می پرسید: تو از کجا می دانی؟ می گفت: من عموی او هستم. این فرزند برادر من است. عمو بهتر از هر کسی فرزند برادر خود را می شناسد. ما مشغول درمان او هستیم.

پیامبر در طائف

در داستان دیگری آمده است که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم مشغول طواف بودند. بعضی آمدند و به حضرت دشنام دادند و جسارت بالاتری کردند. «ألقی عمامته فی عنقه و جره من المسجد؛(2)عمامه پیامبر را به گردن پیامبر انداختند و پیامبر را با آن عمامه کشان کشان از مسجد الحرام بیرون بردند.»

زمانی که حضرت برای دعوت مردم به اسلام به طائف رفته بودند، در بازگشت از طائف مشرکین در دو صف نشسته بودند. حضرت از میان آنان می گذشت. «لا یرفع رجلیه ولا یضعها الارضخوهما بالحجاره؛(3) پیامبر پای از زمین بر نمی داشتند و پای بر زمین نمی گذاشتند، مگر این که با سنگ پای حضرت را نشانه می گرفتند.»


1- مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، ج 1، ص 57؛ بحارالانوار، ج 18، ص 204.
2- بحارالانوار، ج 18، ص 204.
3- اعلام الوری، ص 54، بحارالانوار، ج 18، ص77 ؛کشف الاسرار، ج 1، ص 223.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه