صبر از دیدگاه اسلام (مجموعه سخنرانیهای استاد حسین انصاریان) صفحه 164

صفحه 164

خواجو ، صدر و نیماورد ، حجره نداشتند که به او بدهند و کسی او را نمی شناخت.

او با پای برهنه و لباس کهنه که به نظر علمای متولی به چهره او نمی آمد که در علوم حوزوی پیشرفت نماید ، وارد اصفهان شده بود.

دین به ما می گوید : به ظاهر افراد نگاه نکنید ، چون درون انسان دریایی از جوشش و هیجانات روحی و فکری است. به این خیمه روی روح ، قد و چهره سیاه نگاه نکنید ، درون انسان را نگاه کنید که با جرقه ای که انبیا و اولیای الهی به این انبار

بزنند ، موجودی درست می شود که به عرش خدا می رسد.

به مرحوم نراقی حجره ندادند. مدرسه ای را پیدا کرد که نیمه ویرانه بود و بعضی از اتاق های او که مقداری قابل اعتماد بود و طلبه های ساده و غریبه ساکن آن بودند.

مرحوم نراقی در یکی از این اتاق ها سکونت کرد و چون برای غذا پول نداشت ، در وقت خلوت غروب یا صبح زود ، به کوچه های اصفهان می رفت تا کسی او را نبیند ، نان خشک ، پوست هندوانه و خربزه ای که مردم دور ریخته بودند را پنهانی جمع می کرد و زیر عبایش می گرفت و به حجره می آورد ، پوست خربزه و هندوانه ها را می شست و تمیز می کرد و نان خشک ها را آب می پاشید تا قابل خوردن شوند. چند سالی به این شکل صبر کرد و درس خواند تا به این مقام والای عالم تشیع رسید و دین را به ما منتقل کرد.

ایشان برای مطالعه درس ، اول شب در یکی از دستشویی ها که چراغ موشی پردود در آن روشن بود می آمد، در را می بست و در توالت می ماند وایستاده درس می خواند و مطالعه می کرد.

ما زیر قیمتی ترین چراغ ها ، روی فرش دستباف ، با احترامی که به ما می گذارند ، می آییم دین و حلال و حرام خدا را به این راحتی یاد می گیریم و بهشت را به راحتی می خواهیم به دست بیاوریم و نمی دانیم که این دین را چگونه و با چه زحماتی به اینجا رسانده اند.

عزت نفس ملا مهدی نراقی

در اصفهان نیم متر برف آمد. روزها کتاب ها را برمی داشت و برای درس خواندن

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه