صبر از دیدگاه اسلام (مجموعه سخنرانیهای استاد حسین انصاریان) صفحه 73

صفحه 73

شما ستمگران بنی عباس نجات می دهم.البته گفت : من اکنون مریض هستم ، اگر خوب شدم ، شرّ شما ستمگران را کم خواهم کرد ، اما اگر موفق نشدم و شکست خوردم ، سفره ای همراه یعقوب بود ، آن را باز کرد ، داخل آن نان و پیاز بود ، گفت :

من آن وقت که شهرستان زندگی می کردم ، با این نان و پیاز شکم خود را سیر می کردم ، دوباره به سیستان برمی گردم و سر همین سفره ، نان و پیاز می خورم و زندگی خود را می گذرانم.

کسانی که به شکم ، شهوت ، زمین و به امور مادی دلبستگی ندارند ، راحت زندگی می کنند ، با همان نان و پنیر قناعت می کنند و خوش و شاد نیز هستند.

گفت : با قناعت تا سبزوار آمدیم. به هم شهری های خود گفتم : عالِمی در این شهر به نام حاج ملاهادی سبزواری زندگی می کند. تا شما کارهای خود را انجام می دهید و آماده می شوید ، من می روم تا ایشان را زیارت کنم.

تقوای حاج ملا هادی سبزواری

-1

حاجی سبزواری خیلی مورد توجه بزرگان آن زمان بود. حتی در سفر ناصرالدین شاه به مشهد که همه علمای سبزوار از او دیدن کردند ، حاجی دیدن نکرد. ناصر الدین شاه گفت : چرا ایشان نیامد ؟ گفتند : ایشان عادت ندارند به دیدن اهل حکومت بروند. گفت : پس ما به دیدن ایشان می رویم. ظاهرا با اعتضاد السلطنۀ ، عموی ناصر الدین شاه به خانه حاج ملاهادی آمدند.خانه حاجی نزدیک به صد متر و با اتاق های کاه گلی بود که آنها را گچ نکرده بودند. هنگام صرف ناهار سر سفره حاجی رسیدند ، دیدند که دو نان خشک با یک کاسه دوغ در مقابل ایشان بود. ناصر الدین شاه پرسید : چه موقع ناهار میل می کنید ؟ فرمود : همین الان. گفت : ناهار شما چیست ؟ فرمود : دوغ آسمانی. چون دوغی که درست کرده بودند ، کم مایه بود و رنگ کاسه را به خود گرفته بود ، حاجی اسم آن را دوغ آسمانی گذاشته بود.گفت :اگر شکم تو با این نان خشک و دوغ آسمانی سازگاری دارد، بخور.اما شکم اعلی حضرت مگر با این غذاها عادت دارد ؟


1- (1) - شرح حال ایشان در کتاب حلال و حرام مالی، جلسه 28 بیان شده است.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه