عزت طلبی در نهضت امام حسین علیه السلام صفحه 9

صفحه 9

جدی محمد المصطفی و اذبح عطشاناً و ابی علی المرتضی و اترک مهتوکاً وامّی فاطمه الزهراء...» [103] .جالب است که در این روایت که از مقتل غیر معتبر ابومخنف نقل شده، امام (ع) عقیل را که ذلیلانه برادرش علی (ع) را ترک کرده و از معاویه درخواست کمک کرده در کنار شجاعان و حماسه سازانی همچون جعفر بن ابی طالب و حمزه قرار می دهد. به راستی کدام شجاع عرب و غیر عرب دیده شده است که در لحظات آخرین زندگانی خود جد و پدر و برادر و عمو و مادر را فریاد کند و مصیبت خود را به رخ آنها بکشد و از کشته شدن بنالد.»

مرا نکشید

گزارش، امام حسین (ع) را در روز عاشورا در مقابل لشکر کوفه می ایستاند و خواهش امام (ع) را مبنی بر درخواست نکشتن خود مطرح می کند: «اتقواالله ربکم و لا تقتلونی فانه لا یحلّ لکم قتلی و لا انتهاک حرمتی فانی ابن بنت نبیکم وجدتی خدیجه زوجه نبیکم و لعله قد بلغکم قول نبیّکم الحسن و الحسین سید اشباب اهل الجنّه» [104] .مرحوم مجلسی این روایت را با این الفاظ از شخصی به نام محمد بن ابی طالب که در اعتبار نوشته هایش بحث فراوانی است نقل می کند که با عزت حسینی منافات کامل دارد. بله اگر به جای لا تقتلونی، لا تقاتلونی (با من نجنگید) بود، روایت پذیرفتنی تر می شد.هم چنین نقل شیخ مفید که به جای این عبارت منافی عزت، عبارت زیر را آورده قابل پذیرش است: «فانظروا هل یصلح لکم قتلی و انتهاک حرمتی؟» [105] .بنگرید! آیا کشتن من و هتک حرمتم برای شما روا و مشروع است؟

ما را برگردان

گفته شد که عزّت خاندان حسینی (ع) ریشه در عزت آن بزرگوار دارد و آنها چه در زمان حیات امام (ع) و چه بعد از شهادت آن بزرگوار حافظ این عزت بودند. بنابراین گزارش هایی را که نشانگر نوعی ذلت در آنهاست باید با این اصل اصیل سنجید و آن را رد کرد. به عنوان مثال، در بعضی از نوشته ها چنین آمده که: در هنگامی که امام حسین (ع) به اطراف خود نگاه کرد و هفتاد و دو کشته از اصحاب و خاندانش را بر روی زمین دید اندوهناک شده و به طرف خیمه ها رفت و با خواهران و دختران خود وداع کرد. در همین هنگام سکینه دختر امام

(ع) صدا زد: پدر تسلیم مرگ شده ای؟ پدر جواب داد: چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که یار و یاوری ندارد. و در اینجا سکینه از پدر چنین تقاضا کرد: «یا ابتاه ردنا الی حرم جدّنا» ای پدر ما را به حرم پدربزرگمان رسول خدا (ص) بازگردان پدر جواب داد: «لو ترک القطا لنام» یعنی اگر قطا مرغی سنگ خوار» به خود واگذاشته می شد، می خوابید. [106] .اصل این گزارش در کتاب منتخب طریحی آمده است که آن را همانند دیگر گزارش های خود بدون هیچگونه سندی نقل کرده است. و منبع علامه مجلسی «بعض الکتب» است که احتمالاً منظور همین کتاب منتخب می باشد. [107] و کتاب های دیگر همچون اکسیر العبادات آن را مستقیماً از منتخب نقل کرده اند. [108] .در گزارش چنین آمده که امام (ع) پس از شهادت همه یارانش به قصد وداع به خیمه های حرم آمد و در آنجا زینب (س) پس از آنکه فهمید برادرش تسلیم مرگ شده از او چنین درخواست کرد: «یا اخی! ردّنا الی حرم جدنا»؛ ای برادرم ما را به حرم جدّمان بازگردان. و امام (ع) چنین جواب داد: «هرگز امکان ندارد و اگر من به خود واگذاشته می شدم خود را در این مهلکه نمی انداختم و شما به زودی همانند بردگان در جلوی سوارگان کشانده می شوید و بدترین عذاب را متحمل خواهید شد.» زینب (س) با شنیدن این سخنان گریه کرده و فریاد کشید: «وا وحدتاه! واقله ناصراه! واسوء منقلباه! وا شؤم صباحاه!» و آنگاه پیراهن خود را درید و موهای خود را پریشان کرد و به سر و صورت خود زد. امام (ع) که چنین دید به او فرمود: دختر مرتضی! آرام باش

که گریه های طولانی خواهی داشت.» [109] .چنانچه می بینید در این گزارش بدون سند علاوه بر آنکه عزت زینب (س) زیر سؤال می رود، هدف امام (ع) نیز در معرض سؤال قرار می گیرد، زیرا امامی که آگاهانه و برای احیای امر به معروف و نهی از منکر و نرفتن زیر بار ظلم و ستم و بیعت یزید این مسیر را طی کرده گویی در آخرین لحظات پشیمان شده و می گوید: اگر کاری با من نداشتند خود را دراین مهلکه نمی انداختم (لو ترکت ما القیت نفسی فی المهلکه) و در اینجاست که گزارش همه حرکت امام را به زیر سؤال برده و از آن با عنوان مهلکه تعبیر می کند؛ تعبیری که در هیچ گزارش معتبری از قول امام (ع) نقل نشده است. لازم به یادآوری است که غیر از شب عاشورا و هنگام شنیدن اشعار که زینب (س) نتوانست خود را کنترل کند و اشک از چشمانش سرازیر شد و امام (ع) او را سفارش به صبرکرد، [110] دیگر هیچ بیتابی از آن بزرگوار تا لحظه شهادت امام (ع) در منابع معتبر گزارش نشده است.

جرعه آبی به طفل شیر خواره ام دهید

در گزارش شهادت طفل شیرخوار امام حسین (ع) نیز آمیزه ای از ذلّت دیده می شود و آن اینکه آن را اینگونه نقل می کنند که امام حسین (ع) در لحظات پایانی نبرد به نزد خیمه ها رفت و در آن هنگام زینب طفل شیرخوار امام (ع) را به او داد، و گفت: ای برادرم حسین! این فرزند تو سه روز است که آب نچشیده، برای او از این مردمان جرعه آبی درخواست کن.امام (ع) طفل را به روی دست گرفته و به نزد لشکر دشمن آمده و تقاضای خود

را این چنین مطرح کرد: «ای قوم! شما شیعیان و اهل بیت مرا کشتید و تنها این طفل که از تشنگی جگرش گُر گرفته است، باقی مانده پس جرعه ای آب به او بنوشانید. [111] .اصل این روایت در مقتل منسوب به ابومخنف می باشد که ملا فاضل دربندی به اشتباه آن را به سید بن طاووس در لهوف نسبت داده است. [112] .در حالی که سیّد در هنگام نقل شهادت طفل شیرخوار هیچ اشاره ای به درخواست امام (ع) یا زینب (س) ننموده است. او این روایت را این چنین نقل می کند: «..فتقدّم الی باب الخیمه و قال لزینب: ناولینی ولدی الصغیر حتی اودّعه فاخذه و اومأ الیه لیقبّله فرماه حرمله بن الکاهل الاسدی (لع) بسهم فوقع فی نحره فذبحه»؛ حسین به در خیمه آمد و به زینب فرمود: فرزند کوچکم را بده تا با او وداع کنم. آنگاه طفل را روی دست گرفت و خواست او را ببوسد که ناگاه حرمله بن کاهل اسدی او را هدف تیر قرار داد و آن تیر در حلق کودک نشست و او را کشت. [113] .و شبیه همین نقل در ارشاد شیخ مفید [114] و مقتل ابی مخنف [115] آمده است. اما این مقدارچون در نظر بعضی رقت کافی را برای اشک ستاندن نداشت، شروع به جعل گزارش هایی در شاخ و برگ دادن به آن نمودند. گاهی از قول امام (ع) چنین نقل کردندکه فرمود: «یا قوم! ان لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل» [116] ؛ ای مردمان! اگر به من رحم نمی کنید به این طفل رحم کنید. و یا چنین گزارش کردند: «یا قوم! لقد جفّ اللبن فی ثدی امه»؛ [117] ای

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه