گوهر قدسی معرفت صفحه 17

صفحه 17

یعنی باید حضور را جوری معنا کنیم که همان مفهومی را که از علم و آگاهی داریم برساند؛ و این در حالی است که ما می خواستیم به وسیله «حضور» علم را تعریف کنیم.

به بیان دیگر، در تعریف «حضور» مجبور می شویم از «علم» استفاده کنیم در حالی که خود «علم» را به وسیله «حضور» تعریف نمودیم! این مشکلی است که در هر تعبیر دیگری غیر از «حضور» نیز که بخواهد در تعریف علم به کار گرفته شود، وجود دارد. و این اشکال از آنجا ناشی شده که ما خواسته ایم چیزی را که وجداناً واضح و بدیهی است، با استفاده از امور دیگری که یا به اندازه آن روشن نیستند و یا لااقل روشنی بیشتری از آن ندارند، توضیح بدهیم و تعریف کنیم.

آنها که این گونه بیانات را در تعریف علم روشن می شود؛ ولی هرکس با مراجعه به وجدان خود تصدیق می کند که خود علم به قدری روشن است که احتیاج به هیچ بیانی در روشن کردن آن وجود ندارد.

واقعیت این است که ما هیچ چیزی واضح تر و روشن تر از خود علم نداریم تا بخواهیم به وسیله آن، علم را تعریف کنیم. و اگر چنین است اصلاً نیازی به تعریف کردن نداریم. تعریف برای چیزی لازم است که به خودی خود آشکار و واضح نیست. اگر چیزی این قدر روشن است، پس احتیاجی هم به تعریف ندارد. و این تعریف ناپذیری از بداهت معنای علم - که آن را وجدان می کنیم - نمی کاهد.

بنابراین واقعیت علم بدون آنکه بتوانیم تعریفی و توضیحی از آن ارائه کنیم، برای ما شناخته شده است؛ ولی این شناخت البته طوری

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه