کرامات الرضویه (ع )(معجزات علی بن موسی الرضا(ع ) بعد از شهادت ) صفحه 159

صفحه 159

بار دیگر مرا بطرف بالای سر مطهر عبور دادند آنمرد اول فرمود

استغاثه کن بامام (ع ) . باز عرضکردم فدایت شوم مرا دریاب باز آنحضرت جوابی نفرمود .

تا دفعه سوم چنانکه متعارف است مرا ببالای سرآوردند باز آن پیرمرد فرمود استغاثه کن گفتم چه کنم که جواب نمی فرماید ، فرمود اگر از حرم خارج شوی باز همان عذاب و آتش است و دیگر علاجی نداری گفتم چه باید کرد . که آنحضرت توجه نماید و شفاعت کند .

فرمود بجده اش فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) آنحضرت را قسم بده و آن معصومه را شفیعه خود کن .

چون این سخن را شنیدم شروع به گریه کردم و عرضکردم فدایت شوم بمن رحم کن و منت بگذار تو را بحق جده ات فاطمه زهرا صدیقه مظلومه (علیهاالسلام ) قسم می دهم که مرا ماءیوس نفرما و بر من احسان کن و از در خانه خود مرا مران .

تا این سخن را حضرت شنید بسوی من نگاهی کرد و مانند کسیکه گریه راه گلویش را بسته باشد فرمود چه کنم جای شفاعت که از برای ما نگذاشته اید سپس دست های مبارک خود را بسوی آسمان برداشت و لبهای خود را حرکت داد . گویا زبان بشفاعت گشود . چون مرا بیرون آوردند دیگر آن آتش را ندیدم و از عذاب آسوده شدم .

در تحفه الرضویه نقل می کند :

برادر مؤ من همانشب در خواب دید باغی است در جوار حضرت رضا (ع ) در نهایت صفا و در عمارت آن باغ دید شخصی نشسته با نهایت عزمت چون خوب نگاه کرد دید آن فرد برادرش است که روز گذشته او را دفن کرده پس از حال او استفسار

کرد شرح حال را گفت تا رسید بآنجا که پیرمرد در مرتبه سوم گفت :

آنحضرت را بحق جدش پیغمبر قسم بده من چون بآن دستور عمل کردم مرا باین باغ آوردند و اینها همه از لطفی است که تو در عالم برادری با من کردی و اگر مرا باین مکان مقدس نمی آوردی من همیشه در عذاب بودم . (66)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه