320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 136

صفحه 136

کمیل آن شب ، سخن علی ( ع ) را درنیافت ، تا پس از مدتی جنگ نهروان شروع شد ، و همان قاری جز دشمنان علی ( ع ) در جنگ شرکت کرد و به هلاکت رسید ، پس از پایان جنگ ، علی ( ع ) ، کمیل را به کنار بدن کشته او برد و فرمود : ( ای کمیل ! این همان قاری است که آرزو می کردی چون مویی در بدنش باشی ، آیا هنوز آن آرزو را داری ؟ )

کمیل عرض کرد : از

درگاه خدا از هر خطایی که بر زبان جاری می شود ، طلب آمرزش می کنم .

علی ( ع ) فرمود : خواب کسی که بر یقین است ، بهتر از نمازگزار در حال شک می باشد . ( 177 )

156- اژدها شدن قوس

شخصی بنام عدوی از بیت المال مبلغ هزار دینار دزدید .

پس سلمان نزد آن شخص آمد و از زبان علی ( ع ) پیغام آورد که آن حضرت می فرماید : مالی را که از بیت المال برداشته ای برگردان . آن مرد بسیار تعجب کرد و گفت : احدی اطلاع پیدا نکرده است بر عمل من و آن خبیث سخن امیر ( ع ) را سحر دانست و گفت : چقدر زیاد است سحر اولاد عبدالمطلب و عجب تر از این آنکه روزی او را دیدم در حالتی که در دست او قوس حضرت محمد ( ص ) بود و او را استهزا نمودم پس قوسی را که در دست داشت پرتاب کرد و فرمود : بگیر دشمن خدای را ناگاه اژدهای عظیم شد و به سوی من حمله کرد پس قسم دادم او را تا اینکه گرفت آن را و در دست آن حضرت بازگشت به صورت اول مؤ لف گوید : حکایت قوس پیغمبر اسلام ( ص ) در دست علی ( ع ) حکایت عصای شعیب است در دست موسی که هرگاه برای اظهار معجزه می انداخت اژدهای عظیم می شد و چون او را می گرفت به صورت اول باز می گشت . ( 178 )

157- آگاهی از نام افراد

معاویه حضرمی می گوید : سوارانی خدمت علی ( ع ) آمدند و ابن ملجم نیز با آنها بود .

وقتی که علی ( ع ) از اسم و رسم او پرسید ، جواب صحیح نداد .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه