320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 164

صفحه 164

مردی فلج شد و زبانش بند آمد ، حضرت علی ( ع ) امر کرد آتشی روشن کردند ، حضرت شبانه در آن وارد شد و پس از مدتی طولانی سری به دستش بود و بیرون آمد ، و فرمود : شیطانی را که به این

مرد حمله کرده بود کشتم و این سر اوست ، پس فلج آن مرد بر طرف شد ، و زبانش باز شد . ( 227 )

197 - ترحم علی ( ع )

اصبغ بن نباته روایت کرده که : ما همراه امیرالمؤ منین ( ع ) می رفتیم ، و مردی از قریش با ما بود و گفت : یا امیرالمؤ منین ! مردها را کشتی ، و بچه ها را یتیم کردی ، و چنین و چنان کردی ، امیرالمؤ منین ( ع ) متوجه او شد و فرمود : گمشو ای سگ ، و دیدیم سگ سیاهی شد ، و بنا کرد به آن حضرت پناه بردن و تضرع کردن ، حضرت او را دید و به حالش ترحم کرد و لبانش را حرکت داد دیدیم مردی شد مانند سابق ، و مردی گفت : ای امیرالمؤ منین ! شما بر امثال این کار قدرت دارید و معاویه با شما معارضه می کند ؟

فرمود : ماییم بندگان بزرگواری که در گفتار بر خدا سبقت نمی گیرند و به فرمانش عمل می کنند . ( 228 )

198 - شفای زهرا ( س ) به دست علی ( ع )

حضرت زهرا ( س ) بیمار شده بود ، رسول اکرم ( ص ) به دیدار او آمد ، فرمود : ( حالت چطور است ، چرا غمگین هستی ؟ )

فاطمه : کسالت دارم .

پیامبر : آیا به چیزی میل داری ؟

فاطمه به انگور میل دارم ، ولی می دانم که اکنون فصل انگور نیست .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه