320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 186

صفحه 186

219- افتخار دوستی علی ( ع )

اعمش می گوید : در مدینه کنیز سیاه چهره نابینایی را دیدم که آب به مردم می داد و می گفت : به افتخار دوستی علی بن ابی طالب ، بیاشامید بعد از مدتی او را در مکه دیدم که بینا بود و به مردم آب می داد و می گفت : ( به افتخار دوستی با علی بن ابی طالب ( ع ) آب بنوشید ، به افتخار آن کس که خداوند به واسطه او بیناییم را به من بازگردانید ! ) .

نزدیک رفتم و به او گفتم : قصه بینایی تو چگونه است ؟

گفت : روزی مردی به من گفت : ( ای کنیز ! تو کنیز آزاد شده علی بن ابی طالب ( ع ) و از دوستان او هستی ؟ ) .

گفتم : آری .

گفت : ( خدایا ! اگر این زن راست می گوید ، ( و در محبت خود به علی ( ع

) صادق است ) بیناییش را به او برگردان ) .

سوگند به خدا ، بعد از این دعا بینا شدم و خداوند نعمت بینایی را به من بازگردانید .

به آنمرد گفتم : تو کیستی ؟

گفت :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه