320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 211

صفحه 211

شب را در آن جا گذراند . شیخ دید این مرد فقط نماز عادی می خواند ، دائم الذکر هم نیست به قدر متعارف عبادت می کند ، شیخ نزد قهوه چی آمد و گفت :

ای مرد توجه کن که مولای من امیرالمؤ منین ( ع ) تو را وسیله استجابت دعا قرار داده است ، علت این ارزش را بگو .

قهوه چی گفت : من شاگرد قهوه چی بودم ، مادرم می گفت : آرزو دارم تو را داماد کنم .

پولی جمع کردم به مادرم دادم دختری برایم خواستگاری کرد ، مقدمات عروسی من مهیا شد ، شب زفاف دیدم عروس خیلی متوحش است ، به عروس گفتم : چرا ناراحتی ؟

گفت : داستانم را نقل می کنم ، می خواهی مرا بکش ، می خواهی ببخش ، من سرمایه بکارت را از دست داده ام و حالا حامله هستم و هیچ کس جز خدا نمی داند .

من گفتم : خداوندا ! حالا بهترین وقت است که من برای رضای تو از موضوع صرف نظر کنم ، و پرده آبروی این زن را ندرم ، هیچ نگفتم مگر این که قول به زنم دادم که چنانچه تا به حال کس ندانسته از حال به بعد هم کس نخواهد دانست . فردا صبح هم اظهار رضایت کردم تا به حال هم با آن زن زندگی می کنم ، احدی جز خدا ماجرا را نمی داند ، شیخ می گوید : گفتم ای مرد به حق خدا ، عملی بزرگ نموده و تسلیم خدا کردی حالا بیا دعا کن .

قهوه چی دست به طرف آسمان بلند

کرد و گفت : خدایا مردم محتاج رحمت تو هستد ، علی ( ع ) پیغام داده من دعا کنم ، از پیشگاه تو برای خود و مردم طلب عفو می کنم . باران رحمت خویش را نازل فرما ، دستهای این مرد بلند بود که ابرها در آسمان ظاهر شد و باران شدید بارید . ( 287 )

248- باطن ولایت و محبت علی ( ع )

مرجع بزرگ محقق اردبیلی ، ملا احمد ، معروف به ( مقدی اردبیلی ) ( ره ) از علمای بسیار برجسته ، و از پارسایان بسیار پاک و با فضیلت بود که به سال 933 هق در نجف اشرف از دنیا رفت .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه