320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 216

صفحه 216

آن خواب این است :

( در رؤ یایی دیدم از دنیای فانی کوچ نموده ام و حضرت امیر مؤ منان علی ( ع ) مرا غسل داده و کفن نمود ، سپس آن حضرت به من فرمود : آیا راحت شدی ؟

عرض کردم : ای جد بزرگوار ! قلوه سنگی در زیر سرم می باشد که موجب ناراحتی می شود ، پس آن امام بزرگوار سنگ مزبور را از زیر سرم برداشتند و دوباره فرمودند : آیا رهایی یافتی ؟ عرض کردم : بلی یا امیرالمؤ منین ( ع ) ) . ( 294 )

255- علی ( ع ) سراغ از علما می گیرد

دانشمند شهید ( آیه الله سید محمد باقر صدر ) در مواقعی از خاطراتش دوران دانش اندوزی و طلبگی خود سخن می گفت ، یک بار نقل نمود .

در ایام تحصیلم هر شب ساعتی به حرم حضرت علی ( ع ) در نجف اشرف مشرف می گشتم و در برابر بارگاه مطهر آن حضرت می نشستم و به

مطالب علمی و دروس و مباحث روزمره خود می اندیشیدم ، بر این باور بودم که چنین حالات معنوی و استمداد و روحانیت این روضه منور در کشف معضلات و دشواری های علمی تاثیر به سزایی دارد و احساس می کردم از صفای حرم و روح پاک آن امام الهام می گیرم .

پس از مدتی این سنت حسنه و رفتار بابرکت و مفید را ترک کردم و کسی غیر از خداوند تبارک و تعالی از این کارم آگاهی نداشت . روزی یکی از بانوان که پیوند نسبی با ما داشت ، در عالم رؤ یا حضرت علی ( ع ) را مشاهده کرد که فرموده بود : به سید باقر بگو هر شب نزد من می آمد و به درس خواندن و اندیشیدن در مطلب علمی مشغول می شد ، دلیل ترک این کارش چیست و چرا آن را رها نموده است ؟ ( 295 )

256- فضیلت امیرالمؤ منین ( ع )

ابامنصور مظفر بن اردشیر عبادی واعظ در تاجیه ، مدرسه ای در ( باب برز ) ( محله ای در بغداد ) ، بعد از وقت عصر نشسته بود و داستان حدیث ( رد الشمس برای علی ( ع ) ) رابیان می کرد و با عبارات مخصوص خود و روش زیبایش توضیح می داد . آن گاه فضایل اهل بیت ( ع ) را متذکر شد . ناگاه ابری پدید آمد و چهره خورشید در نقاب آن فرو رفت تا جایی که مردم گمان کردند خورشید غروب کرد . ابومنصور بر منبر ایستاد و اشاره به خورشید کرد و این اشعار را خواند .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه