320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 217

صفحه 217

ای خورشید ، تا مدحم

را درباره آل مصطفی و فرزندش به آخر نرسانم ، غروب مکن . عنان خود را از رفتن ، وقتی می خواهم مدحشان را بگویم ، بازگردان . مگر فراموشت شده است که به این منظور توقف کردی ؟

اگر ایستادنت به امر مولی بوده است ، برای خیل و حشم او نیز باید بایستی .

گویند : در این موقع پرده ابر از چهره خورشید به یک سو رفت و خورشید ظاهر شد . ( 296 )

257- تولد میرداماد از کرامات علی ( ع )

شیخ فقیه و عالم بصیر علی بن عبدالعال الکرکی از دانشمندان عصر صفوی است ، در ( مستدرک الوسایل ) از علی قلی خان داغستانی معروف به شش انگشتی متخلص به ( واله ) نقل شده که وی حضرت امیرالمؤ منین ( ع ) را در خواب دید که فرمودند : دخترت را به عقد ازدواج میر شمس الدین درآور که از وی فرزندی به دنیا می آید که وارث دانش انبیا و اولیا خواهد بود .

شیخ محقق ( علی بن عبدالعال ) دخترش را به وی تزویج نمود ، بعد از مدتی آن دختر از دنیا رفت ، قبل از آن که اولادی بیاورد ، پس مرحوم محقق متحیر شد ، دو مرتبه در خواب دید که حضرت امیرالمؤ منین ( ع ) فرمود : منظور ما این دختر نبود و چون دختر دیگری را به میر شمس الدین تزویج کرد ، میرداماد متولد شد . ( 297 )

258- عتاب امیرالمؤ منین ( ع )

یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط ( نکوگویان ) می گوید : مادرم تعریف می کرد که : زمان قحطی بود ، حسن و علی ( 298 )

روی پشت بام آتش روشن کرده بودند ، رفتم ببینم چه می کنند ، دیدم آن دو ، پوست خیکی راآورده اند سرخ کنند و بخورند ! با دیدن این صحنه گریه ام گرفت ، آمدم پایین ، مقداری مس و مفراغ از منزل برداشتم ، بردم زیر بازارچه فروختم و قدری دم پختک تهیه کردم . برادرم قاسم خان - که شخص پولداری بود - رسید ، دید خیلی ناراحتم ، از علت ناراحتی سؤ ال کرد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه