320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 218

صفحه 218

، جریان را گفتم . قاسم خان که این ماجرا را شنید گفت : چه می گویی ؟ شیخ رجبعلی را در بازار دیدم که صد تا بلیط چلوکباب میان مردم تقسیم می کند ! چراغی که به خانه رواست ، مسجد حرام است ، این مرد کی می خواهد . . . ، درست است که عابد و زاهد است ، ولی کارش درست نیست !

با شنیدن این حرف ها ناراحتی من بیشتر شد . شب که شیخ به خانه آمد ، با او برخورد کردم که چرا . . . و با ناراحتی خوابیدم . نیمه های شب ناگاه متوجه شدم که مرا صدا می زنند که بلند شو . بلند شدم ، دیدم مولا امیرالمؤ منین ( ع ) است که ضمن معرفی خود فرمود : ( او بچه های مردم را نگه داشته ، ما هم بچه های تو را ! هر وقت بچه هایت از گرسنگی مردند ، حرف بزن ! ) ( 299 )

259- الهام غیبی

درباره ملا حسین کاشفی بیهقی سبزواری آمده است که : چون خواهر ملا عبدالرحمن جامی را به ازدواج خود در آورد ، مردم سبزوار که شیعیان متعصبی بودند به او بدگمان شدند . لذا روزی که در مسجد جامع سبزوار بر بالای منبر به موعظه مشغول بود ، پیرمردی از شیعیان سبزوار عصا در دست گرفته و کنار منبر او ایستاد ، منتظر او بود سؤ الی از ملا حسین کند تا شیعه و سنی بودن او مشخص شود . در این موقع ملا حسین در ادامه سخنرانی خود گفت : جبرییل دوازده هزار مرتبه

بر پیامبر نازل شد ! پیرمرد وقتی این سخن را شنید ، فرصت یافته و به ملا حسین گفت : جبرییل بر امیر مؤ منان علی ( ع ) چند بار نازل شد ؟ ملا حسین چون می دانست مردم سبزوار به او شک دارند ، لذا متحیر ماند که چه جوابی دهد ؟ اگر بگوید که اصلا جبرییل بر علی ( ع ) نازل نشد که سبزواریان نسبت سنی بودن به او خواهند بست ، و اگر بگوید جبرییل بر علی ( ع ) نازل شده است که به ظاهر دروغ گفته است ! ناگهان به ذهنش آمد و گفت : جبرییل بیست و چهار هزار مرتبه بر علی ( ع ) نازل شده ! پیرمرد سبزواری گفت : آیا بر این حرفت دلیل داری و یا برای خوشامد من این مطلب را می گویی ؟ ملاحسین گفت : دلیل آن این است که پیامبر ( ص ) فرمود : ( من شهر علمم و علی دروازه آن است ) . در این دوازده هزار بار که جبرییل بر پیامبر نازل شد ، مجبور بود که از دروازه وارد شود و بر علی هم نازل شود و موقع خروج هم مجبور بود از دروازه خارج شود و باز بر علی نازل شود ، که جمیعا بیست و چهار هزار مرتبه می شود ! مردم با این سخن با او گمان خیر بردند . ( 300 )

260- ادای قرض

مرحوم سید جمال الدین گلپایگانی در خاطرات خود نقل کرده که : یک وقت بسیار بدهکار شده بودم . مدتی به حرم حضرت امیر ( ع ) می

رفتم و برای پرداخت قرض هایم ، دعا می کردم ، ولی فرجی نشد .

روزی به همسرم گفتم : شما بروید حرم و برای ادای قرض هایمان دعا کنید ، شاید خداوند می خواهد دعای شما را اجابت کند .

ایشان به حرم رفتند . پس از مدتی برگشتند با پای برهنه و خیلی ناراحت گفت : کفش هایم را هم از دست دادم !

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه