320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 220

صفحه 220

263- کرامت علی ( ع ) به شیخ ابوالقاسم قمی

شیخ ابوالقاسم قمی این داستان را درباره دوران طلبگی خود نقل فرموده است :

در یکی از سال های تحصیلی که چند ماه ، گوشت نخورده بودم ، از کنار حجره طلبه ای رد می شدم در حالی که او آبگوشت را از دیزی به داخل کاسه می ریخت و بوی آبگوشت که در فضا پیچیده بود ، پای مرا سست کرد . طلبه متوجه شد و به من تعارف کرد . قبول نکردم و گفتم : نه ، من نهار خورده ام ، چون قبلا با مقداری تربچه خود را سیر کرده بودم .

یکی از عادات من این بود که نماز شب را در حرم علی ( ع ) بخوانم . آن شب وقتی به حرم حضرت امیر ( ع ) مشرف شدم

، دیدم یکی از صوفی های بکتاشی در حرم ، حجره ای گرفته و در بالای کفشداری مشغول مناجات است . من بعد از نماز شب به حضرت امیر ( ع ) متوسل شدم که : یا علی ! تو نزد خدا واسطه شو ، شاید ماهی یک بار گوشت نصیب ما بشود . در همین موقع شنیدم که آن صوفی در مناجات خود می گفت : خدایا ! مرا با ذوالنورین ( عثمان ) محشور کن ! من ناخودآگاه گفتم : آمین !

در این موقع یکی از خدمه حرم به من گفت : فرار کن که اگر این مرد تو را بگیرد ، پدرت را در می آورد .

من اول خواستم فرار کنم ، ولی بعد گفتم : کجا از حرم حضرت امیر ( ع ) مطمئن تر ، و با خود گفتم : همین جا می مانم تا ببینم چه می شود . در این هنگام آن صوفی به من رسید و گفت : تو بودی آمین گفتی ! گفتم : آری ! گفت : به راستی مؤ من هستی که در غیاب برادر دینی به او دعا کردی . بعد در ضمن دست دادن ، یک لیره به من داد . بدین ترتیب ، حضرت امیر ( ع ) به دست آن صوفی حاجت مرا روا ساخت . ( 304 )

کرامات علی ( ع ) به شاعران اهل بیت ( ع )

264- شاعر مشمول رحمت

دعبل شاعر حماسه سرا و مبارز ، که از حامیان آل علی ( ع ) بود ، و در زمان حضرت رضا ( ع ) می زیست ، وقتی که در بستر مرگ قرار گرفت ، کاغذی طلبید و سه شعر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه