320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 226

صفحه 226

267- حق میهمان

نقل کرده اند که مولانا حسن بعد از زیارت کعبه و مرقد حضرت رسول اکرم ( ص ) در مدینه به عزم زیارت بارگاه حضرت علی ( ع ) به عراق رفت و به عتبه بوسی آن آستان شریف مشرف شد و قصیده ای خطاب به روضه مطهر آن امام همام خواند که مطلعش این است :

ای ز بدو آفرینش پیشوای اهل دین

وی ز عزت مادح بازوی تو روح الامین

شب آن روز وقتی خوابید ، در عالم رؤ یا دید که حضرت علی ( ع ) از وی استمالت می کند و به او می فرماید : ای کاشی از راه دور آمده ای و دو حق بر ما داری ، یکی آن که میهمان هستی و دیگر آن که صله شعرت را باید بپردازیم . اکنون باید به بصره بروی ، در آن جا بازرگانی است که او را مسعود بن افلح گویند . از قول ما خطاب به او می گویی : در سفر عمان در این سال کشتی تو می خواست غرق شود که برای جلوگیری از این حادثه یک هزار دینار نذر ما کردی و ما کمک کردیم تا کشتی حامل تو و اموالت را به ساحل

برسانیم ، اکنون از عهده نذر بیرون آی و از خواجه بازرگان به حواله ما زر بستان .

کاشی به بصره آمد و با آن خواجه ملاقات نمود و پیغام امیرالمؤ منین ( ع ) را به او رسانید ، بازرگان از شادی شکفته شد و سوگند یاد کرد که من این حال را با هیچ آفریده ای نگفته ام و در آن حال مبلغ مورد اشاره را تسلیم مولانا حسن کاشی آملی نمود و خلعتی لایق به آن افزود و به شکرانه آن که حضرت علی ( ع ) او را یاد کرده ، دعوتی مفصل از صلحا و فقرای بصره نمود و آنان را اطعام کرد .

مولانا حسن کاشی از عهد جوانی نیکوسیرت ، خداترس و پرهیزگار بود ، از مدح پادشاهان احتراز می کرد و جز مناقب خاندان عصمت و طهارت شعری نمی سرود ، چنان که در قصیده ای که مطلع آن ذکر گردید ، چنین سروده است :

من غلام حیدر و آن گاه مداحی غیر

خواجگان حشر کی معذور دارندم در این

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه