320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 253

صفحه 253

پس به حرم حضرت علی ( ع ) رفتم و به آن حضرت از غاصب شکایت کردم و گفتم : یا امیرالمؤ منین اگر برگردد به من سهم من ، این مجلس را تعمیر می کنم .

( مراد از مجلس حرم مطهر شاه ولایت علی بن ابیطالب است که محل جلوس اهل ایمان اهل ایمان و قرائت و سلام و ذکر است ) .

پس حصه من از آن مزرعه به من برگردانیده شد و غافل شدم از آن عهدی که با آن حضرت کرده بودم ، پس شبی در خواب دیدم که حضرت در گوشه ای از حرم شریف ایستاده بود پیش من آمد و دست مرا گرفت و آورد نزدیک باب الوداع و فرمود : یوفون بالنذر .

( یعنی ای ابن مظفر به عهد خود وفا کن ) عرض کردم : حبا و کرامتا یا امیرالمؤ منین . چون صبح شد به تعمیر آن حرم شریف مشغول شدم . ( 337 )

292 - لطف علی ( ع )

در دارالسلام نوری ، نقل است که در سال پانصد و یک در نجف گرانی شد تا آن که نان هر رطلی به قیراط فروخته می شد و مدت گرانی طول کشید .

پس کارکنان حرم شریف آن حضرت از شدت فقر و فاقه و سختی در امرار و معاش جدا شده و به شهرستان های اطراف رفتند . از جمله کارکنان حرم شریف آن حضرت مردی بود که نام او ابوالبقا بود که یکصد و ده سال

عمر داشت و از خدمه آستانه مقدسه علوی غیر از او باقی نمانده بود .

پس چون سختی و تنگدستی به نهایت رسید زوجه و دختران او گفتند : ما به هلاکت رسیده ایم از شدت فقر و ناقه تو هم برو به اطراف شهرستان ها شاید خداوند روزی کند ما را تا از آن سخنی نجات یابیم ، همان طور که بقیه رفتند .

در این حال ابوالبقا ( کلید دار آستانه مقدس علوی ) عازم رفتن شد پس وارد حرم حضرت امیر ( ع ) شد و زیارت نمود و نماز خواند و نشست طرف بالای سر و گفت : یا امیرالمؤ منین در خدمت شما بوده ام و به مدت صد سال از حرم شریف شما دور نشده ام ولی الحال به اضطرار به جهت کسب معاش برای خود و اطفالم از شما جدا می شوم و بسیار سخت است بر من دوری شما .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه