320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 262

صفحه 262

300 - حق بودن علی ( ع )

محیی الدین اربلی گفت : روزی در خدمت پدرم بودم ، دیدم مردی نزد او نشسته و چرت می زند و در آن حال عمامه از سرش افتاد و جای زخم بزرگی در سرش نمایان شد .

پدرم پرسید : این زخم چه بوده گفت : این زخم را در جنگ صفین برداشتم به او گفتند : تو کجا و جنگ صفین کجا ؟ گفت :

وقتی به مصر سفر می کردم ، مردی از اهل غزه با من همراه گردید در بین راه درباره جنگ صفین به گفتگو پرداختیم همسفر من گفت : اگر من در جنگ صفین بودم شمشیر خود را از خون علی و یارانش سیراب می کردم .

من هم گفتم : اگر من نیز در جنگ صفین بودم شمشیر خود را از خون معاویه و پیروان او سیراب می کردم اینک من و تو از یاران علی ( ع ) و معاویه ملعون هستیم بیا با هم جنگ کنیم باهم در آویختیم و زد و خورد مفصلی نمودیم یک وقت متوجه شدم که بر اثر زخمی که بر سرم رسیده از هوش می روم .

در آن اثنا دیدم شخصی مرا با گوشه نیزه اش بیدار می کند ، چون چشم گشودم از

اسب فرود آمد و دست روی زخم سرم کشید ، در آن حال بهبودی یافت و فرمود : همین جا بمان و بعد اندکی ناپدید شد و سپس در حالی که سر بریده همسفرم را که با من جنگ می کرد در دست داشت با چهار پایان او برگشت و به من گفت : این سر دشمن توست تو به یاری ما برخاستی ما هم تو را یاری کردیم چنان که خداوند هر کس او را یاری کند نصرت می دهد .

پرسیدم : شما کیستید ؟

فرمود : منم صاحب الامر ( ع ) سپس فرمود : هر کس از تو پرسید این زخم چه بوده بگو ضربتی است که در صفین برداشته ام . ( 347 ) ( 348 )

301 - ادای قرض

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه