320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 268

صفحه 268

ناخدا همه را تفتیش کرد و نوبت به سید که رسید ، مشغول بازرسی او شد ، چیزی نیافت پس مایوسانه مراجعت کرد .

وقتی کشتی به جزیره رسید ، اهل کشتی پایین آمدند ، سید به خادمش گفت : من خیلی به ماهی علاقه دارم ، می گوید : من رفتم یک ماهی بزرگ را که در دست کسی دیده بودم بخرم ، به سید عرض کردم : چنین ماهی در دریا هست بخرم .

فرمود : همان را بخر . پس او را خریدم و چون شکمش را چاک زدم دیدم آن عقد به همان علامت ها از شکم ماهی خارج شد آن را نزد سید آوردم ، او نیز شکر و سپاس خدا را به جای آورد . ( 359 )

308 - رؤ یای صادقانه

صاحب مقام یقین و مخلص در ولایت اهل بیت طاهرین ( ع ) مرحوم حاج شیخ محمد شفیع جمی فرمود : سالی عید غدیر به نجف اشرف مشرف بودم و پس از زیارت به سمت بلد خود ( جم ) مراحعت کردم و ایام عاشورا در حسینیه اقامه مجلس تعزیه داری حضرت سیدالشهدا ( ع ) نمودم و روز عاشورا سخت مشتاق زیارت آن بزرگوار شدم و از آن حضرت

در رسیدن به این آرزو استمداد نمودم و از حیث اسباب ، عادتا محال به نظر می آمد

همان شب در عالم رؤ یا جمال مبارک حضرت امیرالمؤ منین ( ع ) و حضرت سید الشهدا را زیارت کردم حضرت امیر ( ع ) به فرزند خود فرمود : چرا حواله محمد شفیع را نمی دهی ؟

فرمود : همراه آورده ام پس ورقه ای به من مرحمت فرمود که در آن دو سطر از نور نوشته بود و از هر دو طرف هم مساوی بود . چون نظر کردم دیدم دو شعر است که نوشته شده و با این که اهل شعر نبودم به یک نظر از حفظ شد :

از مخلصان درگه شاه لوکشف

اسمش محمد است و شفیع ازره شرف

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه