320 داستان از معجزات و کرامات امیر المومنین علی علیه السلام صفحه 271

صفحه 271

اما آن بحرینی از پس گرفتن گاو و پول شیر آن امتناع می نمود و غاصب اصرار می کرد و مرد بحرینی همچنان امتناع می کرد ، تا این که توافق نمودند آن را در عزاداری امام حسین ( ع ) مصرف کنند . ( 362 )

312- نورانی شدن شب از وجود علی ( ع )

ابراهیم بن علی ( ع ) می گوید : شب چهارشنبه سیزدهم ذی الحجه پانصد و نود و هفت ، در نجف بودم و بعد از این که در نجف از حاجی ها جدا شده بودیم به جانب کوفه متوجه شدیم ، و شبی مانند روز روشن بود ، و ثلث شب

گذشته بود ، نوری پیدا شد که ماه را فرا گرفت و اثری از آن باقی نماند ، یکی از لشکری ها هم در کنار من بود و او هم آن نور را دید ، در علت این امر دقت کردم ، دیدم عمودی از نور که عرضش قریب به یک ذراع و طولش حدود بیست ذراع به نظر می رسید از آسمان پایین آمده و تا قبر امیرالمؤ منین ( ع ) کشیده شده ، و قریب دو ساعت ادامه داشت و کم کم بر قبه علی ( ع ) متلاشی و متفرق شد تا از چشم من پنهان شد ، و نور ماه به حالت اول برگشت با آن مرد لشکری که در کنارم بود صحبت کردم ، دیدم زبانش سنگین شده می لرزد با او ملاطفت کردم تا به حال خود برگشت و خبر داد که او هم آن موضوع را دیده است . ( 363 )

313- قبای گلگون

مردی علی ( ع ) را زیارت کرد چون خواست برود میخی از ضریح ، قبای او را گرفت و پاره کرد ، پس به علی ( ع ) خطاب کرده گفت : عوض این قبا را نمی خواهم مگر از تو ، مرد مخافی از سر استهزا گفت : عوضی به تو نمی دهد مگر قبای گلگونی ، پس در همان ایام قبای گلگونی به وسیله عجیبی که در دل احدی خطور نمی کرد به او خلعت دادند . ( 364 )

314- شفاعت علی ( ع )

از مرحوم حاج شیخ حسنعلی مقدادی اصفهانی - رحمه الله علیه - نقل شده است : مرحوم پدرم - رحمه الله علیه - نقل می فرمودند که : در شهر حِلّه ( در عراق ) شخصی بود از الواط که صاحب مکنتی فراوان و در شرارت نیز معروف بود .

یکی از علمای نجف ( که مرجع وقت خود بود و پدرم نام او را ذکر نکردند ، ولی از علمای اهل الله بوده ) شبی در خواب می بیند که لوطی مذکور در بهشت همسایه حضرت امیرالمؤ منین ( ع ) است . آن عالم چون به صحت خواب خود اعتقاد داشت ، از نجف به قصد حله حرکت کرده و به منزل آن شخص شرور می رود و او را می طلبد . چون ورود عالم را به صاحب خانه خبر می دهند ، بسیار ناراحت می شود و فکر می کند که مشارالیه حتما برای نهی از منکر آمده است ، ولی به هر حال به در منزل می رود و ایشان را به داخل دعوت می کند و برای

ایشان چای و قهوه می آورد . وقتی می بیند که عالم مزبور چای و قهوه صرف نمی کند ، یقین می کند که وی نه از روی دوستی ، بلکه از راه مخامصه و دشمنی وارد شده است ، زیرا در عرب رسم است که اگر کسی به منزل شخصی برود ، ولی چیزی نخورد ، این خود دلیل دشمنی است . لذا عرض می کند : آقا تا این زمان از جانب من به شما اسائه ادب نشده است . پس دلیل دشمنی شما چیست ؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه